نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 8 صفحه : 412
يا بنة [1]عمّا لا تلومي و اهجعي [2]و بعضى دگر گفتند:مركّب كرد آن را و بنا كرد بر فتح،كخمسة عشر، گفت:اى برادر بدان كه اين قوم مرا ضعيف كردند و نزديك بود كه مرا بكشند أى سبحان اللّه!اگر در حيات [3]موسى با هارون در غيبت چهل روز اين كردند، اينهمه استضعاف و بيم كشتن بود و او خليفه موسى بود و وزير او بر قومش،اگر با هارون رسول از پس وفات او اين و مانند اين كنند چه عجب باشد. فَلاٰ تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدٰاءَ ،دشمنان را به من شاد مكن [4]،يعنى اين فعلى كه مىكنى از تقريب و ترحيب،و غرض تو تعظيم من است و تو در خشمى از اينان،از اين معنى كم كن كه ايشان از بعد فهم و قلّت فطنت ندانند كه اين كه تو مىكنى تعظيم است، پندارند استخفاف است،شماتت كنند.
در شاذّ مجاهد خواند و حميد الأعرج: فَلاٰ تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدٰاءَ ،بر فعل لازم من شمت يشمت از فعل ثلاثى،و رفع«اعداء»،يعنى چنان مساز كه دشمنان به من شماتت كنند،و اين نهى مغايبه باشد چنان كه لا يخرج زيد،نبايد تا زيد بشود. وَ لاٰ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظّٰالِمِينَ ،و مرا با قوم ظالمان-كه ايشان در اين خوض كردند و رضا دادند-مكن،و اين بر من تجنّى [5]مكن كه من از پس تو نيامدم [6]و تو را خبر نكردم كه صلاح نبود كه ايشان با حضور من گوسالهپرست شدند،در غيبت من همانا بدتر كردندى [7]و عذر به اين خواست كه: إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرٰائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي [8].
چون موسى-عليه السّلام-برائت ساحت هارون بدانست از تقصير،
[1] .كذا در اساس و همه نسخه بدلها،ضبط لسان العرب ذيل(عم):يا ابنة.
[2] .اساس:و اسحعى،با توجّه به مل،لت و مأخذ شعرى تصحيح شد.