نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 8 صفحه : 314
كردن ايشان از كفر و معصيت تا مانند آنكه به ايشان رسيد به اينان نرسد،و نيز بيان كردن كه جماعتى هستند كه هرگز ايمان نخواهند آورد[ن] [1]به اختيار بد خود، كالمطبوع على قلبه.
آنگه خداى تعالى گفت: تِلْكَ الْقُرىٰ ،اين شهرها كه ما آن را هلاك كرديم و قصّه و اخبار آن با تو بگفتيم،از [2]شهرهاى قوم نوح و عاد و ثمود و شعيب و لوط و آن قوم كه ذكر ايشان در آيت مقدّم برفت،آنگه بيان كرد كه:آنچه به سر [3]ايشان آمد از عذاب پس آن بود كه من بر ايشان حجّت گرفتم به بعثت انبياء-عليهم السّلام-و اظهار معجزات بر دست ايشان و بيان ادلّه و حجج و طرائق [4]علم، گفت:رسولان ايشان بيّنات و حجج به ايشان بردند،ايشان ايمان نياوردند بههيچوجه با آنچه پيش از آن كافر [5]شده بودند و تكذيب كرده،يعنى استنكاف و تكبّر و [6]قلّت تأمّل و نظر رها نكرد ايشان را كه با آنچه كافر بودند از وحدانيّت خداى تعالى و آنچه اركان شرع است ايمان آرند.آنگه گفت: كَذٰلِكَ يَطْبَعُ اللّٰهُ ، خداى چنين مهر نهد [7]بر دل كافران.از اين آيت معلوم مىشود كه خداى تعالى به مهر و طبع منع نكند كس را [8]از ايمان،براى آنكه اشارت كرد به امورى كه همه ادلّه و حجج و بيان است و داعى به ايمان،از قصّۀ[هلاك] [9]اوايل و فرستادن رسل-عليه السّلام-و آوردن ايشان معجزات و بيّنات را،و آنكه ايشان به اختيار بد [10]خود ايمان نياوردند.آنگه گفت: كَذٰلِكَ يَطْبَعُ اللّٰهُ ،خداى تعالى مهر چنين نهد بر دل كافران نه چنان كه مجبّران گمان بردند كه من منع كنم كافران را از ايمان به طبع و مهر.امّا اضافت رسل با ايشان با آنكه پيغامبران خداى بودند،