نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 8 صفحه : 313
و وجه دوم در معنى«طبع»آن است كه:به معنى سمت و علامتى باشد بر دلهاى ايشان از نشانى و سوادى كه فرشتگان به اين [1]علامت كه ايشان ايمان نخواهند آورد، [2]در لعنت و تبرّاى ايشان بيفزايند.و اين طبع و مهر بر دو وجه كه گفتيم مانع [3]نباشد از ايمان براى آن حكم حاكم تبع [4]محكوم باشد على ما هو به،و محكوم را بر وجهى نكند،و نيز سمت [5]و علامت منع نباشد،بيانش قوله تعالى: بَلْ طَبَعَ اللّٰهُ عَلَيْهٰا بِكُفْرِهِمْ فَلاٰ يُؤْمِنُونَ إِلاّٰ قَلِيلاً [6].و اگر مانع بودى از ايمان،اندك و بسيار را مانع بودى،چون اندك را مانع نيست بسيار را هم مانع نبود.و ابو القاسم بلخىّ وجهى گفت در اين آيت،و آن آن است كه:طبع را تفسير به طبع[176-پ]زنگار داد [7]،گفت:خداى تعالى كفر را در دل كافر به زنگار تشبيه كرد كه بر روى آيينه [8]و شمشير باشد،براى آنكه تاريك و مظلم بود.
و ايمان را به جلاى آن تشبيه كرد،براى آنكه در او نور و ضياء است.آنگه آن زنگار را با خود[حوالت كرد،چنان كه زيادت ايمان و كفر را با سورت [9]] [10]حوالت كرد في قوله: زٰادَتْهُمْ إِيمٰاناً [11]و: فَزٰادَتْهُمْ [12]رِجْساً ...، [13]و اين وجهى بودى اگر نه آنستى كه ظاهر احتمال نمىكند براى آنكه طبع يطبع طبعا لازم باشد، يقال:طبع السّيف أى صدئ.و در آيت اين فعل مسند است به خداى تعالى و اين معنى مستقيم نشود و تأويل در آيت نگنجد.دگر طبع كه صدئ باشد به «على»تعديه نكنند او را،و در آيت«على»است.پس اين تأويل درست نيست و فايدۀ آيت تحريض [14]است آن گروه بازماندگان را بر ايمان و طاعت و تحذير