نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 8 صفحه : 302
خداى تعالى درى از درهاى دوزخ بر ايشان بگشاد و گرمايى و حميّى [1]بر ايشان فرستاد كه نفس ايشان منقطع شد و دم بر ايشان ببست چندان كه ايشان در خانهها [2]و سردابها و جايهاى خنك شدند،سود نداشت و دم ايشان منقطع مىشد [3]،و خداى تعالى ابرى فرستاد [4]در او بادى خوش،ايشان سردى باد ديدند و سايۀ ابر،بشتافتند و روى به او نهادند و به بيابان شدند زن و مرد خرد [5]و بزرگ.
چون همه در زير آن ابر حاضر شدند.ابو العاليه گفت:آن ابر به بالاى شهر ايشان آمد و ايشان در سرايهاى خود بودند.چون ابر بر همۀ شهر سايهافگند و همه در آمد و ايشان در سرايهاى خود بودند.چون ابر بر همۀ شهر سايهافگند و همه در سايۀ ابر حاصل[شدند] [6]،خداى تعالى زمين از زير ايشان بجنبانيد و آتش از آن ابر فرود آورد تا همه بر جاى خود بمردند،فذلك قوله: فَأَخَذَهُمْ عَذٰابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ... [7]، فَأَصْبَحُوا فِي دِيٰارِهِمْ جٰاثِمِينَ [8].
محمّد بن مروان گفت:هركجا در قرآن«دارهم»است مراد شهر است و هركجا«ديارهم»است مراد لشكرگاه است.محمّد بن اسحاق گفت:مردى از اهل مدين نام او[174-ر]عمرو بن كلما [9]چون آن ابر ديد و در او عذاب، بشناخت كه آن نه ابر رحمت است ابر عذاب است،اين بيتها بگفت [10]:
يا قوم انّ شعيبا مرسل فذروا عنكم سميرا و عمران بن شدّاد انّي أرى غيمة يا قوم قد طلعت تدعو بصوت على ظماءة الوادي و انّه لن تروا فيها ضحى غدكم الّا الرّقيم يمشّي بين [11]أمجاد