نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 8 صفحه : 178
ايّاه،و حرّمت الشّىء تحريما و احرمت بالحجّ احراما و تحرّم بطعامه تحرّما و استحرمت الماعزة اذا طلبت الفحل و الحرم،الحرام و الحرم،اسم للإحرام و الحرام،طلب الماعزة الفحل و الحرم:مكّة و ما والاها،و الاشهر الحرم:ذو قعدة و ذوالحجّه و المحرّم و رجب،واحد فرد و ثلاثة سرد و حرمة الرّجل زوجته و المحرم، القرابة الّتى [1]لا يحلّ نكاحها،و حريم الدّار:ما كان من حقوقها.و اصل همه «منع»است،و فواحش جمع«فاحشه»باشد و آن قبايح كباير باشد،و بعضى مفسّران گفتند:«ما ظهر»آن است كه ايشان آشكارا كردندى.و«ما بطن»،زنا [2]است كه پنهان كردندى،و اختلاف اقوال در اين باب برفت. وَ الْإِثْمَ ،بعضى مفسّران گفتند:«اثم»خمر است من قول الشّاعر.
شربت الاثم حتّى ضلّ عقلي كذاك الاثم يذهب بالعقول بعضى دگر گفتند:«إثم»نامى است جملۀ معاصى را بر عموم،و فرّاء گفت:
«اثم»هر گناهى بود كه در او حدّ نبود.و«بغى»تطاول باشد به ناحق بر مردمان و طلب رياست به ناحق،و اصل او طلب باشد جز كه به عرف مخصوص شد به طلبى كه ناواجب باشد.و البغاء،الزّنا،و البغى،الطّلب،و البغية،المطلوب و بغى كذا و ابتغى اذا طلب،و قوله: بِغَيْرِ الْحَقِّ ،همچنان است كه: وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ [3]،آن وجوه كه آنجا گفتيم [4]اين جا مطّرد باشد،و معنى آنكه«بغى»جز به ناحق نباشد.
و وجهى دگر اين جا محتمل است كه آنجا نبود،و آن آن است كه:بغى را حمل كنند بر بغى لغوى كه مجرّد طلب باشد[146-ر]آنگه بر اطلاق حرام نبود تا به ناحق نباشد،پس فايده«بغير الحقّ»اين بود،و روا بود كه براى تأكيد باشد [5].
وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللّٰهِ ،و نيز از جملۀ آنچه حرام كرد شرك است و با خداى [6]