نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 8 صفحه : 155
قتاده گفت:جامۀ ايشان از ناخن بود،چون از آن درخت بخوردند خداى تعالى از ايشان فروكشيد و عورتهاى ايشان پيدا شد. وَ طَفِقٰا ،أى أقبلا و جعلا، يقال:طفق يفعل و جعل يفعل و اخذ يفعل كذا،باستادند و برگ درختان بهشت بر هم مىدوختند و بر عورت مىپوشيدند.
مفسّران گفتند:برگ انجير بود،حقتعالى به لفظ«خصف» [1]گفت براى آنكه چون دوختن [2]نعلين مىدوختند تا عورت بپوشيدند.عبد اللّه عبّاس و قتاده گفتند خداى تعالى گفت:يا آدم!نه همه بهشت تو را مباح بكرده بودم؟گفت:
بلى.گفت [3]:از اين يك درخت گزير نبود؟گفت:بار خدايا،من گمان نبردم كه كسى سوگند خورد به تو و نام تو به دروغ!حقتعالى گفت:اين عيش بر خويشتن تباه كردى.
محمّد بن قيس گفت:ابليس اين وسوسه القا كرد به مار،مار القا كرد به حوّا، حوّا با آدم گفت.اوّل حوّا تناول كرد،خداى تعالى آدم را گفت:چرا خوردى؟ گفت:حوّا گفت مرا،حوّا را گفت:چرا گفتى؟گفت:مار گفت مرا.مار را گفت:چرا گفتى؟گفت] [4].ابليس گفت مرا،آدم را گفت:امّا شما را به زمين فرستم، و بعضى دشمن بعضى باشى [5].شيطان دشمن شما باشد و شما دشمن او،و مار دشمن شما باشد و شما نيز دشمن او تا هريكى از اينان چون از صاحبش فرصتى يابد به جانش گزند كند.حوّا را گفت: [6]چنان كه درخت خونآلود كردى [7]،هر ماهت خونآلود كنم.و مار را گفت:پايهات [8]بستانم و پرهات [9]تا بر شكم روى،