نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 8 صفحه : 117
صادق گفت:-عليه السّلام-و روا باشد كه سخن او باشد و اولىتر آنكه مرفوع باشد و اگرچه او تصريح رفع نكند به رسول-عليه السّلام-چه ايشان-عليهم السّلام از خود هيچ نگفتند و روا نداشتند گفتن. وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجٰاتٍ ،و بعضى را بر بعضى رفعت داد به درجات و پايهها،اگر آنكس كه وضيع الدّرجه باشد از ايشان به استحقاق پايۀ [1]خلافت دارد،آنكس كه رفيع الدّرجه باشد از ايشان اولى و احرى [2]كه لفظا و معنى اسما و حقيقة سزاى خلافت باشد و اهليّت آن دارد،و مفسّران خلافت كردهاند كه اين رفعت درجه است [3]و مراد به او چيست؟بعضى گفتند فى الخلقة،چنان كه گفت:[يزيد في الخلق ما يشاء [4]بعضى گفتند:فى القوّه،چنان كه گفت: وَ زٰادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً [5]،بعضى گفتند چنان كه گفت] [6]: وَ اللّٰهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلىٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ [7]،و در نصب درجات چند قول گفتند:يكى آنكه در جاى مصدر افتاد [8]چنان كه گويند:
ضربته سوطا كأنّه قال رفعة فوق رفعة،و دگر آنكه:به حذف حرف الجرّ كأنّه قال الى درجات فلمّا حذف حرف الجرّ وصل الفعل فعمل،اولىتر آن است كه مفعول دوم باشد كما يقال:رقّيته منزلة من باب كسوته ثوبا باشد،و وجه حكمت در آنكه تفضيل داد خلقان را بعضى بر بعضى،ابتداء بىاستحقاقى مصالحى بود كه او دانست كه متعلّق است از باب الطاف كه دانست كه هركس به چه وجه به صلاح نزديك باشند و از فساد دور،يكى را مصلحت توانگرى باشد و يكى را درويشى و يكى را ضعف و يكى را قوّت و يكى را مال بسيار و يكى [9]آنكه هيچ