نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 5 صفحه : 42
ابي طالب وحده و ثاب الى رسول اللّه بعد ذلك جماعة فكانا اوّل من ثاب،به خداى كه با رسول-عليه السّلام-إلاّ على نماند و جماعتى از هزيمت شدگان [1]بازآمدند،اوّلشان ابو دجانه و سهل بود.گفتم:تو كجا بودى؟گفت:من از جملۀ رفتگان بودم،گفتم [2]:
تو را كه گفت[258-ر]اين كه مىگويى؟گفت:سهل حنيف و أبو دجانة.گفت:
مرا تعجّب آمد از ثبات على در مانند آن جايگاه.گفت [3]:اگر شما را عجب مىآيد [4]، و اللّه كه فرشتگان را [5]از او تعجّب آمد تا جبرئيل گفت آن روز:
و به روايت عكرمه از اميرالمؤمنين علىّ آن است كه،رسول گفت:يا على!آواز اين فرشته مىشنوى كه از آسمان مدح تو مىگويد؟من گفتم:يا رسول اللّه!اين كيست؟گفت:فرشته است [9]،نام او رضوان.
راوى خبر گويد:روز احد هر معروفى از مشركان كه حمله آورد،تا [10]قصد مسلمانان كرد،چون:عمر بن عبد اللّه الجمحيّ و هشام بن اميّة المخزوميّ،و بشر بن مالك العامرىّ و الحكم بن أخنس،و اميّة بن أبي حذيفة بن المغيره و جز ايشان،همه را اميرالمؤمنين كشت،تا نگاه مىكردم آنجا كه با مدينه آمد و دست او تا به كتف به خون مخضّب شده بود،در حجرۀ فاطمه شد عليها السّلام،و او انايى آب پيش نهاده بود[و] [11]روى على از آن گرد و خون مىشست،و او آن تيغ به او داد و گفت:بستان