نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 5 صفحه : 354
گفتند:براى آنكه على حكمين كرد.عبد اللّه عبّاس گفت:پس حكمين نشايد كردن [1]؟گفتند:نه،گفت:[نه] [2]خداى تعالى در بعضى احكام شرع مىفرمايد: وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقٰاقَ بَيْنِهِمٰا فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِهٰا [3]-الآية،جواب نداشتند [4]و بازنيامدند.عبد اللّه عبّاس با [5]نزديك اميرالمؤمنين آمد و خبر داد[او را] [6]به آنچه رفته بود.او گفت:تو نيك گفتى،و لكن جواب ايشان نه اين است.
آنگه خود برفت و ايشان را گفت:به خداى بر شما اگر كسى در ميان شما هست كه اين كار نكرده است و نخواسته و الحاح نكرده،جدا شوى [7]يا جواب دهى [8].كس از ايشان جواب نداد،گفت:اكنون خون [9]شما كردى [10]هم شما بيرون آمديد [11]،آنگه[به] [12]ايشان به نهروان قتال كرد تا همه را بكشت مگر تنكى [13]چند بجستند.
بپرستيد [14]خداى را و انباز مگيريد به او چيزى [15]و با مادر و پدر نيكويى كنى [16]و با خويشان و يتيمان و درويشان و همسايۀ خويشاوند و همسايۀ دور و همسايۀ هم پهلو،و رهگذرى [17]و بردگانتان كه خداى ندارد دوست آن را كه متكبّر