نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 5 صفحه : 353
چه راى است؟گفتند:راى آن است كه بفرمايى تا چند پاره [1]جامع بيارند و مفرّق كنند و بر سر نيزهها كنند و گويند:اى قوم!ما شما را با كتاب خداى مىخوانيم تا ميان ما حاكم [2]باشد،[همچنين كردند] [3]و سلاح بينداختند و مصحفها و ورقها بر سر نيزهها بستند،و اين ندا كردن گرفتند.لشكر اميرالمؤمنين [4]از جنگ بازايستادند، مگر اندكى كه مستبصر بودند.
امضوا على بصيرتكم فانّهم ليسوا بأهل دين و لا قرآن و انّما رفعوها [6]مكيدة [7]، بر كار خود بروى [8]كه اينان اهل دين و قرآن نهاند و اين مصحفها به كيد بر سر چوبها كردهاند.شنيدند [9]و اصرار كردند و گفتند:لا بدّ حكمين بايد كردن و الحاح كردند.
اميرالمؤمنين -عليه السّلام-گفت:اكنون چون لابد چنين بايد تا من حاكمى [10]را اختيار كنم و عبد اللّه عبّاس را اختيار كرد،گفتند:نخواهيم [11]،ما يمينى [12]و مضرىّ [13]را خواهيم.گفت:مالك اشتر را،گفتند:اينهمه آفت از او آمد،تا ابو موسى اشعرى را اختيار كردند براى خود و برفتند،و اين حكمين كردند چنان كه معروف است.
چون عمرو بن العاص آن مكيده بكرد،و ابو موسى را بفريفت و او خلع كرد اميرالمؤمنين على را از امامت على زعمه،هم آن قوم كه آن اختيار كرده بودند خارجى شدند و چهار هزار مرد بهيكبار برخاستند و لشكرگاه رها كردند و با جانبى شدند و فرود آمدند.
اميرالمؤمنين عبد اللّه عبّاس را فرستاد به ايشان،و گفت:چرا جدا شدهاى [14]؟
[1] .اساس و وز:با توجّه به آج و ديگر نسخه بدلها تصحيح شد،آج،لب،فق+قرآن.