نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 5 صفحه : 284
دگر آنكه:ايشان تايبان را اخراج مىكنند از عموم آيت،و ايشان چه اولىتراند به آنكه تايب را اخراج كنند از ما به آنكه اخراج كنيم آنان را كه عفو خداى-جلّ جلاله-ايشان را دريافته باشد.
دگر آنكه:اگر نيز تسليم كنيم[كه] [1]«من»جز عموم را نشايد تخصيص عموم به دليل روا باشد،و ما را ادلّه است بر تخصيص اين عموم از جهت عقل و سمع از آيات ارجى،مثل قوله تعالى: وَ يَغْفِرُ مٰا دُونَ ذٰلِكَ لِمَنْ يَشٰاءُ [2]...،و قوله: وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنّٰاسِ عَلىٰ ظُلْمِهِمْ [3]...،و قوله: إِنَّ اللّٰهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً [4]...،و جز آن از آيات و اخبار متواتر،و اگر از اين ادلّه يكى بودى كفايت بودى.
دگر آنكه:ممكن است حمل آيت كردن بر آنكه:و يتعدّ حدوده مستحلاّ لذلك،آنكس كه تعدّى كند حدود خداى را و حلال دارد كافر باشد،و كافر مستحقّ عذاب ابد بود.
دگر آنكه:لفظ خلود در لغت فايدۀ تأبيد ندهد على وجه لا انقطاع له،نبينى كه حقتعالى چگونه گفت بلعام باعورا را: أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوٰاهُ [5]،أى اطمأنّ اليها و طال عمره فيها،و معلوم است بهضرورت كه او در زمين مؤبّد نماند،و عرب گويد:فلان مخلّد،إذا تقاعس عن الشّيب في وقت يشيب فيه نظراؤه.چون به وقت خود پير نشود،او را مخلّد گويند.پس بر اين وجه و قاعده چه منكر باشند [6]ازآنكه خلود عبارت باشد از طول مدّت دون تأبيد.اين جمله دليل است بر آنكه ايشان را به ظاهر آيت هيچ تمسّك نيست-و اللّه ولىّ التّوفيق.