نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 5 صفحه : 115
بخواهد ماندن [1]،آنگه با چنين گمان و اعتقاد تمنّاى امر و امرة [2]كردند.
يَقُولُونَ هَلْ لَنٰا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ ،مىگويند:از اين كار ما را نصيبى هست؟ مفسّران گفتند:من أمر النّصرة،يعنى از باب نصرت،حقتعالى رسول را گفت:
ابو عمرو و يعقوب«كلّه»خواندند به رفع،و باقى قرّاء به نصب وجه قرائت ابو عمرو آن است [3]:«أمر»مبتداى اوّل باشد و«كلّه»مبتداى دوم،و قوله:«للّه»در جاى خبر مبتداى اوّل بود،كقولهم:زيد ابوه منطلق،عمرو وجهه حسن.و وجه قرائت دگر آن است كه:«كلّه» [4]تأكيد است.
ضحّاك گفت از عبد اللّه عبّاس كه:مراد به آيت تكذيب به قدر است كه منافقان به قضا و قدر خداى ايمان نداشتند،پس بيشتر غم ايشان آن بود،بيانش
قول رسول-عليه السّلام: الايمان بالقدر يذهب الهمّ و الحزن، ايمان به قدر خداى غم و اندوه ببرد،بگو كه فرمان همه خداى راست،و كار آن است كه خداى كند،آنگه حقتعالى بيان نفاق ايشان كرد [5]،گفت: يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مٰا لاٰ يُبْدُونَ لَكَ ،در دل مىدارند آنچه اظهار نمىكنند بر تو،و اين سيرت منافق باشد كه در دل خلاف آن دارد كه بر [6]زبان،آنگه آنچه گفتند ازآنكه لايق اعتقاد ايشان بود،حقتعالى با رسول بازگفت: يَقُولُونَ لَوْ كٰانَ [7]لَنٰا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مٰا قُتِلْنٰا هٰاهُنٰا [8]،اگر از اين كار چيزى بودى ما را،و ما در دين و ملّت خود بر كارى بودمانى،ما را اين جا نكشتندى، چنين گمان بردند كه علامت حقّى دين و مذهب و اعتقاد آن باشد كه هيچ وهنى و ضعفى و خللى نيوفتد بظاهر،و اين جمله از گمانهاى باطل بود،و ندانستند كه بسيارى پيغمبران [9]خداى را بكشتند،و آن در حقّ ايشان و حقّى [10]ملّت ايشان خللى
[1] .اساس،وز:نخواهد ماندن،لب،فق:نخواهدماند،با توجّه به دب و ديگر نسخه بدلها تصحيح شد.