نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 4 صفحه : 474
عبّاس بن عبادة بن نضله گفت [1]:اى مردمان!شما دانيد [2]كه اين مرد را بر چه بيعت مىكنيد؟على حرب الأحمر و الأسود،بيعت او بر كارزار [3]عرب و عجم مىكنى [4].اگر چنان كه مالتان را نكبتى رسد،يا اشراف شما را بكشند،از او بر خواهى گرديدن [5].
اكنون انديشه كنى [6]،اگر بههيچوجه او را بسپارى [7]و به عهد او وفا نكنى [8]خزى باشد در دنيا و آخرت،و اگر چنان كه به او وفا خواهى كردن [9]و يار [10]بازنگيرى به آنكه شما را بكشند و مالتان را ببرند و وفا كنى [11]و از او نگردى [12]آن [13]خير دنيا و آخرت است.
گفتند:ما او را به جان و مال و قتل اشراف قبول مىكنيم [14].اى رسول اللّه! اگر ما به اين وفا كنيم،ما را بر اين چه باشد؟گفت:بهشت،گفتند:يا رسول اللّه! دست باز كن [15].رسول-عليه السلام-دست باز كرد بيعتش كردند.اوّل كس كه دست بر دست رسول زد البراء بن معرور بود.آنگه جمله بيعت كردند.چون از بيعت فارغ شدند،ابليس از سر عقبه آواز داد به آوازى بلند كه:يا اهل الجباجب [16]! نمىدانى [17]كه مذمّمى [18]با جماعتى صابيان بر حرب شما مجتمع شدند.
رسول-عليه السلام-گفت:اين دشمن خداست [19]ابليس،آنگاه گفت:يا عدوّ اللّه،اى دشمن خدا با تو پردازم.آنگه رسول-عليه السلام-گفت:با رحلهاى خود روى [20]به سلامت.
[16] .مج،وز:الحاجب،آج،لب،فق،مب،مر:اهل الحاجة،چاپ شعرانى(136/3):اهل الحجاز،آنچه در متن آمده است براساس سيره ابن هشام(چاپ گوتينگن ج 300/1)و توضيح آن است.