نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 19 صفحه : 402
او فرود آمد به صبر[او را بكشتند] [1]،أعنى بازداشتند او را و طعام و شرابش ندادند تا بمرد،و از اسيران روز بدر كس[را] [2]نكشتند الا او را و عقبة بن ابي معيط را.و اين قول عبد اللّٰه عبّاس است و مجاهد.
و سفيان عيينه را پرسيدند از [3]اين آيت كه [4]در حقّ كه آمد سايل را،گفت:
مرا سؤالى كردى كه پيش از تو كس اين سؤال نكرد،مرا خبر داد پدرم از جعفر محمّد الصّادق از پدرانش-عليهم الصّلاة[75-پ]و السّلام-كه چون رسول -صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم-دست علىّ بن ابى طالب-عليه الصّلاة و السّلام- گرفت به غدير خم و او را بر بالا برد و بر مردم عرض كرد و گفت:
من كنت مولاه فعلىّ مولاه ،و عقد امامت كرد براى او [5]،اين حديث در ميانۀ خلايق آشكارا شد و در قبايل عرب منتشر شد.اين خبر به حارث بن النّعمان الفهرىّ [6]رسيد.
برخاست و بر شترى نشست و آمد تا به لشكرگاه رسول-صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم-از ناقه فرود آمد و ناقه را زانو ببست و پيش رسول آمد و رسول-صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم-و جملۀ صحابه حاضر بودند،گفت:يا محمّد آمدى و گفتى خداى مىفرمايد كه بگوييد:
اشهد ان لا اله الّا اللّٰه و أنّك رسولاللّٰه [7]،قبول كرديم،و گردن نهاديم.آمدى و گفتى:پنج نماز بكنيد و پذيرفتيم،و گفتى:
زكات بدهيد،پذيرفتيم [8]،و گفتى:يك ماه روزه داريد،قبول كرديم،و حجّ فرمودى قبول كرديم،به اين جمله [9]راضى نبودى كه [10]بازوى پسر عمّت بگرفتى و او را براساس
[2][1] .:ندارد،با توجّه به آد و ديگر نسخه بدلها افزوده شد.
[3] .آد و ديگر نسخه بدلها:از سفيان بن عيينه پرسيدند كه.