چنان كه[253-ر]موسى بر صدق تورات گواهى داد،من بر صدق قرآن گواهى مىدهم.و گفتند:اين گواه [1]ابن يامين بود،و گفتند:پيغامبرى بود از بنى اسرايل.
فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ ،آن گواه ايمان آرد و شما استكبار كنى و ايمان نيارى.
زجاج گفت:جواب اين [2]در آيت محذوف است و تقدير اين [3]است:فأمن أ فتؤمنون، يعنى،اگر اين قرآن از نزديك خداى باشد و شما به او كافر شوى و گوايى [4]از بنى اسرايل گواهى دهد بر صحت او و ايمان آرد،شما ايمان آرى عند اين حال يا نه؟قيل:أ فما تهلكون،گفتند:محذوف اين است،يعنى،اگر چنين باشد و شما ايمان نيارى،نه هلاك شوى؟و حسن گفت [5]:من اضل منكم،يعنى،اگر حال چنين باشد و گواه ايمان آرد و شما به استكبار ايمان نيارى،از شما ضالتر [6]كه باشد؟چنان كه در ديگر آيت گفت: قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كٰانَ مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقٰاقٍ بَعِيدٍ [7].و اينهمه محتمل است جز كه لا بد يكى از اين بايد كه تقدير كنند در كلام تا معنى مستقيم شود.و بعضى ديگر گفتند،محذوف اين است:من المحق منا و من المبطل،چون حال اين [8]باشد و اين قرآن از نزديك خداى باشد و گواهى پديد آيد و گواهى دهد بر صحت او و ايمان آرد و شما نيارى،محق كه باشد و مبطل كه باشد؟ إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يَهْدِي الْقَوْمَ الظّٰالِمِينَ ،آنگه گفت:خداى هدايت ندهد ظالمان را،اما به معنى حكم و تسميت و اما به ره بهشت.و نشاهد [9]تا هدايت باشد به راه [10]دين،براى آنكه آيت [11]عام است با جمله مكلفان كرده است از مؤمن و كافر،قال اللّٰه تعالى: وَ أَمّٰا ثَمُودُ فَهَدَيْنٰاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمىٰ عَلَى الْهُدىٰ [12].