نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 17 صفحه : 253
بكشند،يا عمر من بسيار ماند يا اندك ماند؟و ندانم تا مآل [1]كار شما به چه آيد؟بر تصديق بر وى [2]يا بر تكذيب؟يا شما را عذاب كنند يا نكنند؟و اين پيشتر از آن بود كه اين آيت آمد: ...وَ مٰا كٰانَ اللّٰهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ [3]-الآية.و اين اقوال كه متضمن آن است كه،مىندانم كه در دنيا با ما و شما چه كنند،بهتر از آن قول اول است كه در او نفى علم است از مآل [4]كار ايشان به آخرت،[252-ر]براى آنكه باتفاق رسول دانست و او را خبر داده بود خداى كه او از اهل بهشت است قطعا.و اين خبر در حق معصومان مأمونى [5]الجوانب روا باشد كه معلوم از حال ايشان آن بود كه به اين خبر اختيار معصيت نكنند و مغرى نشوند به قبيح.و اين اقوال بازپسين، قول حسن و سدى و ضحاك و ثمالى است.
آنكه گفت: إِنْ أَتَّبِعُ ،او [6]ما اتبع،من متابعت نمىكنم الا آن را كه به من وحى مىكنند،و من نيستم الا ترسانندهاى [7]بيانكننده.اما از علم غيب و علم عواقب به نزديك من هيچ نيست.
قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كٰانَ مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ ،آنگه گفت:بگوى اى محمد كه،چگونه مىدانى و چه مىبينى كه اگر قرآن از نزديك خداى است، وَ كَفَرْتُمْ ،و شما به آن كافر شوى،و گوايى [8]از بنى اسرايل گواهى دهد بهمانند آن، فَآمَنَ ،و ايمان آرد و شما استكبار كنى چگونه باشد على [9]ما يجىء شرحه.
مفسران در اين گواه خلاف كردند:قتاده و ضحاك و ابن زيد گفتند:عبد اللّٰه سلام است كه بر نبوت و صدق محمد-صلى اللّٰه عليه و آله-گواهى داد.حميد طويل گفت از انس:كه عبد اللّٰه سلام به نزديك رسول آمد در آنوقت كه رسول-عليه السلام-از مكه به مدينه شد،و گفت:يا محمد!من تو را از سه مسئله بخواهم پرسيد كه جواب آن مسائل كس نداند مگر پيغامبرى.مرا خبر ده تا اول اشراط و اعلام قيامت چيست؟و اول طعام كه اهل بهشت خورند چه باشد؟و فرزندان كه آيند از پدر و مادر،چرا بهرى با پدر مانند و بهرى با مادر؟در حال جبريل آمد و خبر داد رسول