نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 17 صفحه : 192
مناجات ايشان،كه با يكديگر مىكنند [1]پوشيده،نمىشنويم.گفتند:فرق ميان سر و نجوى آن است كه،سر در دل باشد و نجوى ميان دو كس بود.و گفتند:سر،پوشيده باشد و نجوى آشكارا.و اين دليل كفر آنان مىكند كه مرادند در آيت [2]،براى آنكه، آنكس كه گمان برد كه خداى تعالى سر او نمىشناسد [3]و مناجات او نمىشنوند [4]، او خداى را نشناسد،چون چنين باشد كافر بود،و چون كافر بود تمسكى نبود اهل وعيد را به اين آيت،و هى لقوله [5]: إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذٰابِ جَهَنَّمَ خٰالِدُونَ ،چه مجرم در آيت كافر است به اين قرين [6]. بَلىٰ وَ رُسُلُنٰا لَدَيْهِمْ ،گفت:بلى،آرى و رسولان ما [7]نزديك ايشان مىنويسند آنچه ايشان مىگويند.
قُلْ إِنْ كٰانَ لِلرَّحْمٰنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعٰابِدِينَ ،گفت:رد بر آنان كه خداى را فرزند گفتند،بگوى:اى محمد!اگر خداى را فرزند [8]بودى،اول عابد من بودمى.در تأويل او خلاف كردند:
عبد اللّٰه عباس گفت:ان،به معنى«ما»ى نفى است،يعنى،ما كان للرحمن ولد،خداى را فرزند نبوده است و من اول عابدان و پرستندگانام خداى را.مجاهد گفت:قل ان كان للرحمن ولد فانا اول من عبده و وحده[221-ر]على انه واحد لا ولد له،گفت:اگر خداى را فرزند بودى،اول كس كه او را پرستيدى [9]بر توحيد و نفى فرزند،من بودمى [10].و اين قول پسنديده [11]نيست،براى آنكه اگر خداى را-جلجلاله -فرزند بودى،على التقدير،او را برآن [12]بايستى پرستيدن كه بودى،چه اگر نه چنان پرستيدندى او را،برخلاف راستى بودى.و قول اول هم نيك نيست براى آنكه «فا»،به [13]جواب«ما»ى نفى بازنيايد،به [14]جواب شرط بازآيد.
[6] .آج،ما،گا،لا:قرينه،گا،آد،در اين جا افزوده است:و اين مذهب مخالفان ماست و مذهب ما مجرمين كافر فاسق را مىخواهد،براى آنكه خداى تعالى تخصيص نكرد در آيه به كافر،دون فاسق پس مراد از آن فاسق است نه كافر،و مجرم هم كافر را متناول و هم فاسق را.پس حمل بر كافر كردن دون فاسق،اولىتر باشد.