نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 14 صفحه : 278
انّ المنيّة و الحتوف كلاهما [1]بذوى المحارم يرقبان سوادي ثُمَّ اسْتَوىٰ عَلَى الْعَرْشِ ،آنگه بر عرش مستولى شد برآن تفسير كه رفت [2].
فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً ،در او چند قول گفتند:يكى آنكه،فسئل[به] [3]رجلا عالما باللّه يخبرك عنه،چون از خداى پرسى عالمى را پرس كه او را شناسد [4]حق معرفت تا تو را از او به حق خبر دهد.ابن جريج گفت:فسئل به [5]خبيرا،و مراد به«خبير»خداست، يعنى او را از او پرس و«با»به معنى«عن»باشد كقول الشّاعر-شعر:
فان نسألوني بالنّساء فانّني بصير بادواء النّساء طبيب اى عن النّساء.
وَ إِذٰا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمٰنِ ،چون اين كافران را گويند سجده كنى خداى را، قٰالُوا وَ مَا الرَّحْمٰنُ ،گويند:رحمان چه باشد؟كافران گفتند:ما رحمان كذّاب يمامه [6]را شناسيم،يعنى مسيلمه را كه او لقب خود رحمان [7]كرده بود.حمزه و كسائى «لما يأمرنا»،به«يا»خواندند بر خبر مغايبه،يعنى رحمان [8]براى[آنكه ] [9]او مىفرمايد يعنى خدا.و باقى قرّاء به«تا»ى خطاب خواندند [10]،يعنى تو مىفرمايى ما را اى محمّد. وَ زٰادَهُمْ نُفُوراً ،و اين گفتار [11]ايشان را بيفزود نفور از دين.گفتند:
سفيان ثورى چون اين آيت خواندى،سر بر آسمان داشتى و گفتى:الهي زادني لك خضوعا ما زاد أعداءك نفورا،بار خدايا!آنچه دشمنان [12]تو را نفور فزود،مرا خضوع و فروتنى فزود.
تَبٰارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمٰاءِ بُرُوجاً ،متعالى است و باقى است،آن خداى است [13]كه در آسمان برجها كرد،و آن دوازده برج است:حمل،و ثور،و جوزاء،و