نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 14 صفحه : 276
اميرالمؤمنين گفت:و اللّه كه من با او چنان زندگانى كردم كه او را نيازردم و كراهت او اختيار نكردم،و او در من هرگز عاصى نشد،و چيزى [1]نكرد كه رضاى من نبود تا[با] [2]جوار رحمت ايزدى رفت.و هرگه كه در او نگريدم هر غم كه مرا بود برفت،و تا او از دنيا برفت من شادمانه نشدم.
اين جملهاى است [3]از قصّه تزويج فاطمه [4]-صلوات اللّه عليها-و اگرچه اين قصّه دراز شد،تبرّك را نبشته آمد تا تنبيه باشد بر بعضى فضايل ايشان-صلوات اللّه عليهما [5].
قوله تعالى: وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ ،آنگه حقتعالى پس از اين در حديث مشركان گرفت و گفت:ايشان مىپرستند بدون خداى چيزى كه ايشان را منفعت نكند و نتواند،و مضرّت نكند و نتواند ازآنكه جماد است. وَ كٰانَ الْكٰافِرُ عَلىٰ رَبِّهِ ظَهِيراً ،و كافر يار است شيطان را بر خداى تعالى،[يقال:ا] [6]ظهرت فلانا على فلان و اعنته عليه،فلان را بر فلان يارى دادم،يعنى ياور بودم.و گفتهاند:معنى آن است كه ظَهِيراً ،اى ذليلا مهينا متروكا مطر[و] [7]حا وراء الظّهر من قول العرب:ظهرت به اذا طرحته وراء ظهرك فلا تلتفت اليه،يعنى كافر به نزديك خداى ذليل و مهين باشد به منزلت كسى كه او را [8]پس پشت افگنند و با او ننگرند.
آنگه رسول را گفت:ما تو را نفرستاديم الّا تا بشارتدهنده و ترساننده باشى، يعنى كار تو اين است،تو حفيظ و و كيل اينان نهاى،اينان را با من گذار [9].
آنگه گفت: قُلْ مٰا أَسْئَلُكُمْ ،بگو اى محمّد كه من از شما مزدى نمىخواهم بر اداى رسالت تا شما مرا متّهم دارى كه اين دعوت براى طمع مال مىكنم. إِلاّٰ مَنْ شٰاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلىٰ رَبِّهِ سَبِيلاً ،اين استثناى منقطع است براى آنكه«من شاء ان يتّخذ»،از جنس مزد اداى رسالت نباشد،و استثناى منقطع به معنى«لكن»باشد، يعنى لكن آنكس كه [10]خواهد كه راهى كند به خداى تعالى به انفاق مال در سبيل