نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 252
اسلام كسى تواند گفتن كه اجتهادى بود كه نقض وحى [1]كند،و عالم الغيب است و عالم به مصالح خلق،و مع هذا آن مجتهد مصيب بود و اجتهاد ايجاب علم نكند به اتّفاق،جز اقتضاى ظن نكند،و الظّن يخطي و يصيب.
دگر آنكه خداى تعالى گفت: فَفَهَّمْنٰاهٰا سُلَيْمٰانَ ،ما سليمان را اعلام كرديم، و اعلام خداى تعالى پيغامبران را جز به وحى نباشد،پس اگر گويد [2]:مراد الهام است و القاء فى القلب است،گوييم:اجتهاد اين كس كه چنين بود روا دارم [3]،چه به اين نصّ كه: فَفَهَّمْنٰاهٰا ،ايمن باشم [4]از خطا،فرقى نباشد،ميان اين و ميان وحى و نص.دگر آنكه:اگر موكول بودندى هر دو به اجتهاد خود،وحى به چهكار بايستى! بلكه لغو بودى،و چون هريكى از ايشان آنچه اجتهاد ايشان به آن ادا كردى صواب بودى و تكليف او آن بودى فايده نبودى در وحى.امّا آنچه ايشان كردند،هر دو صواب بود ازآنجا كه هر دو به وحى و اعلام خداى بود،و در معنى تفاوتى نبودى براى آنكه چون داود-عليه السّلام-به قيمت زرع گوسفند به او داد بعد الاحتياط صواب كرد،چه غرامت [5]بر صاحب گوسفند لازم بود،و آنچه سليمان كرد هم صواب بود ازآنجا كه زرع و گوسفندان غرض [6]هر دو انتفاع باشد.چون مدّت فساد زرع، گوسفند و منافعش در دست صاحب زرع خواست بودن تا زرع با صلاح شدن همان غرض حاصل باشد،و آن به منزلت آن باشد كه كسى متاعى از آن كسى تلف كند به حاكم روند،حاكم حكم كند به دينارى در غرامت آن متلف،حاكمى ديگر حكم كند به ده درم [7]،قيمت ده درم دينارى باشد،تناقضى نباشد ميان اين هر دو حكم و اگرچه به صورت مختلفاند.اين جواب آنكس است كه گويد:نه حكم ايشان متناقض بود!بايد تا [8]يكى خطا باشد [9].
جواب ديگر از او آن است كه:آنچه داود كرد در شرع او حكمى بود[40-ر]