نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 251
اگر حكم من كردمى جز اين كردمى.برفتند و داود را بگفتند.داود او را بخواند و گفت:چگونه حكم كردى اگر تو حاكم بودى؟گفت:چگونه حكم كردى اگر تو حاكم بودى؟گفت:گوسفند به صاحب زرع دادمى تا مىداشتى و انتفاع مىگرفتى به شير و آنچه ايشان [1]را باشد،و زرع به خداوند گوسفند دادمى تا بكشتى و عمارت مىكردى تا به حدّ آن بازآمدى كه بود اوّلبار كه گوسفند بخورده بود،آنگه زرع با خداوند زرع دادمى و گوسفند با خداوند گوسفند،چه هر ضيعتى و اهلش،آن اين را شايد و اين آن را.داود گفت:نكو گفتى.
عبد اللّه مسعود و شريح و مقاتل گفتند:شبانى نماز ديگر [2]به فناى [3]رزى فرود آمد،به شب بخفت گوسفندان او در رز اين مرد رفتند و تباهى كردند.به روز ديگر پيش داود آمدند،داود حكم كرد كه:گوسفندان به او ده،به او داد،چون بازگشتند سليمان گفت:حكم چگونه كرد الى آخر القصّه.
زهرى روايت كرد كه:در عهد رسول-عليه السّلام-شترى از آن براء بن عازب به شب در حايط بعضى انصار شد و تباهى كرد.پيش رسول رفتند،رسول-عليه السّلام- اين آيت بر خواند،آنگه حكم كرد بر براء بن عازب به آنچه شتر زيان كرده بود،و گفت:بر اصحاب ماشيه آن است كه به شب مواشى خود نگاه دارند،و بر اصحاب زرع و حوايط آنكه:به روز زروع [4]خود نگاه دارند.و اصحاب اجتهاد به اين آيت تمسّك كردند در صحّت اجتهاد،و گفتند:سليمان اين حكم به اجتهاد كرد،و اگر اجتهاد روا نبودى سليمان حكم به اجتهاد نكردى.جواب از اين آن است كه گوييم:مسلّم نيست كه سليمان اين حكم به اجتهاد كرد و نه داود،و هريكى از ايشان حكم جز به وحى نكردند،چه هر دو پيغامبر بودند و هر دو را وحى آمدى.و اگر گويند كه:سليمان را وحى نيامده بود هنوز،طريقى نباشد به اين و دليلى نيايد بر اين،مع هذا او را گوييم:خلاف نيست كه داود پيغامبر بود و وحى آمدى او را،و اين حكم كرده بود،و هر اجتهادى كه خلاف آن بود نقض آن كند،و نه همانا در