نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 215
برآمدى دون يكى.اگر مراد هر دو برآمدى مؤدّى بودى به اجتماع ضدّين.و اگر مراد هيچ دو بر نيامدى مؤدّى بودى با آنكه فعل ممتنع بودى از دو قادرى بىمعنى معقول،و اين مؤدّى بودى با نقض [1]قادرى ايشان،و اگر مراد يكى برآمدى دون يكى،مؤدّى بودى با نقض [2]قادرى آنكه مراد او برنيامدى،چون همه قسمتها باطل است اين بماند كه نشايد كه با خداى خداى بود،و او را شريكى و انبازى باشد در الهيّت-تعالى علوّا كبيرا. فَسُبْحٰانَ اللّٰهِ رَبِّ الْعَرْشِ ،منزّه است خداى-جلّ جلاله- كه خداوند عرش است.و عرش براى آن تخصيص كرد كه عظيمتر چيزى است از مخلوقات او.و گفتند:مراد به عرش،مُلك است،يعنى خداوند پادشاهى است و ملك او راست،نه آنان كه ايشان اله [3]گرفتهاند. عَمّٰا يَصِفُونَ ،از آن وصف كه ايشان مىكنند او را،به آنكه در عبادت شريك دارد.
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً ،و روا بود كه معنى«ام»،بل باشد چنان كه گفتيم، و روا بود كه معادلۀ همزۀ استفهام باشد كه مقدّر است فى قوله [4]: هُمْ يُنْشِرُونَ ،يعنى خدايانى گرفتهاند اينان كه ايشان را نشر و احيا مىكنند،و ايشان را شريك خداى مىدانند،و يا خدايانى گرفتهاند بدون خداى-عزّ و جلّ-چنان كه اله ايشان را مىدانند نه خداى را،و اين معنى ظاهرتر است. قُلْ هٰاتُوا بُرْهٰانَكُمْ ،اى محمّد! بگو:بر اين دعوى كه كردى حجّتى و برهانى و بيّنتى بيارى كه هرآن دعوى كه از دليل و حجّت عارى باشد مقبول نبود،و اين دليل است بر بطلان تقليد. هٰذٰا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ ،بگو اى محمّد كه:اين قرآن ذكر آنان است كه با مناند از آنچه ايشان را به آن حاجت بود از حلال و حرام و قضايا و احكام و آنچه به مصالح ايشان بازگردد. وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي ،و اخبار و قصّه آنان كه از پيش من بودند در اين كتاب است،چنان كه رسول-عليه السّلام-گفت در وصف او:
فيه خبر ما قبلكم و نبأ ما بعد كم و فصل ما بينكم،هو الفصل ليس بالهزل. آنگه گفت:بل اين هيچ نيست،از [5]اين است