نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 199
است،و نكو گفته است-شعر:
زمانه پندى آزادهوار [1]داد مرا زمانه را چو نكو بنگرى همه پند است زبان ببند مرا گفت و چشم دل بگشاى كه را زبان نه به بند است پاى با بند [2]است بدان كسى كه فزون از تو،آرزو چه كنى بدان نگر كه به حال تو آرزومند است ابو رافع گفت،سبب نزول آيت آن بود كه:رسول-عليه السّلام-مرا به نزديك جهودى فرستاد و از او قرضى خواست،گفت:جز به رهن [3]ندهم.رسول را -عليه السّلام-سخت آمد،خداى تعالى به تسليت رسول اين آيت فرستاد.و يعقوب خواند:زهرة اَلْحَيٰاةِ الدُّنْيٰا ،به فتح«ها»،و باقى قرّاء به سكون«ها»،و هما لغتان مثل:جهرة و جهرة،و نهر و نهر،و شعر و شعر. لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ ،تا ايشان را در آن امتحان و اختبار كنيم،و ضمير راجع باشد با«ما». وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقىٰ ،و روزى خداى تو،يعنى روزى كه خداى داد تو را بهتر است و باقىتر.
وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاٰةِ ،و اهلت را نماز فرماى،يعنى اهل البيت و زيردستانت را و قوم و امّتت را. وَ اصْطَبِرْ عَلَيْهٰا ،و تو برآن صبر كن،يعنى بر نماز و [4]مداومت و اقامت آن به اوقات و شرايطش. لاٰ نَسْئَلُكَ رِزْقاً ،ما از تو روزى نمىخواهيم،تو را روزى ما دهيم. وَ الْعٰاقِبَةُ لِلتَّقْوىٰ ،عاقبت پرهيزگاران [5]راست كه مآل آن با ثواب بود.
وَ قٰالُوا لَوْ لاٰ يَأْتِينٰا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ ،گفتند اين كافران: لَوْ لاٰ ،اى هلا،چرا آيتى به ما نيارد محمّد آيتى و معجزهاى از خدايش. أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ ،نيامد به ايشان بيّنت و بيان و آيات و آنچه در كتابهاى اوّل است؟در معنى او دو قول گفتند،يكى آنكه:ايشان مىگويند چرا آيتى و معجزهاى نيارد [6]،اين نه آيت و معجزهاى باشد كه من خبر دهم [7]از آنچه در كتب اوايل است از تورات و انجيل و صحف آن ناديده و ناخوانده و ناشنيده و اخبارى كه چون بنگرند مخبر مطابق خبر بود در اين كتابها اين نه آيت باشد؟و قولى دگر آن است كه: أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ ،نه به ايشان[آمد] [8]آيات و بيّنات كتب اوايل،و