نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 179
عشر،جز آنكه خمسة عشر متضمّن است معنى«واو»را،و الاصل:خمسة و عشرة،و اين لفظ متضمّن معنى«لام»است،و التّقدير:ابن لامّى،و گفتند،تقدير آن است:يا ابن [1]امّاه،«ها»و«الف»به ترخيم بيفگند.
و گفتند،بر لغت آن گروه است كه گويند از عرب:يا ربّاه [2]و يا امّاه،به معنى يا ربّي [3]و يا امّي،و اين را بيان كردهايم.و وجه قرائت دوم آن است كه:اصل يا ابن امّى بوده است،«يا»بيفگند [4]و اكتفى بالكسرة عن الياء،چنان كه در اخوات او بيان كرديم.
گفت اى برادر من: لاٰ تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لاٰ بِرَأْسِي ،محاسن و سر من در كنار مگير.در اين،دو وجه گفتند:يكى آنكه در آن روزگار عادت آن بود كه به جاى مصافحه و معانقه اين معنى كردندى و منفّر نبودى،براى آنكه معتاد بود [5]،و آنچه به عادت بود مختلف شود به اختلاف اوقات و اشخاص و اماكن.وجهى دگر آن است كه:اين بر وجه كنايت مىگويد،چنان كه يكى از ما گويد:دست از سر و ريش من بدار كه من در اين كار بىجرمم،يعنى اين جرم بر من منه،و مرا به اين،مطالبه و مؤاخذه مكن،و دعني من هذا الحديث. إِنِّي خَشِيتُ ،من ترسيدم كه تو گويى تفريق كردى ميان بنى اسرايل و فرقت در ميان ايشان افگندى و قول و سخن مرا مراقبت نكردى ازآنكه واقف نباشى بر كيفيّت حال.
قٰالَ فَمٰا خَطْبُكَ يٰا سٰامِرِيُّ ،آنگه روى به سامرى كرد و او را گفت:چه كردى اى سامرى،و چگونه كردى و تو را بر اين كار چه حمل كرد؟و خطب،كار [6]عظيم باشد،يعنى اين چهكار عظيم است كه از دست تو بيامد؟ سامرى گفت: بَصُرْتُ بِمٰا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ ،من چيزى ديدم كه ايشان نديدند، يعنى جبريل را.حمزه و كسائى خواندند:بما لم تبصروا به،«تا»ى خطاب،و باقى قرّاء به«يا»خبرا عن الغائب،يقال:بصرت بفلان و ابصرته لغتان،كما يقال:
خرجت به و اخرجته،و دخلت به و ادخلته،و ذهبت به و اذهبته.و گفتند:بصرت به