نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 178
حكايت كلام ايشان نيست،بل كلام خداست،و معنى آنكه:فنسى السّامرىّ عهد موسى،اى ترك.سامرى عهد موسى رها كرد،و قول اوّل به ظاهر آيت و سياقت او لا يقتر است.
آنگه گفت: أَ فَلاٰ يَرَوْنَ ،صورت استفهام است و مراد تقرير و تقريع و تنبيه ايشان بر خطاشان.نمىبينند،يعنى نمىدانند كه جوابى با ايشان نمىآيد،يعنى اگر با او سخن گويند جواب ندهد. وَ لاٰ يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لاٰ نَفْعاً ،و مالك منفعت و مضرّت ايشان نيست؟ وَ لَقَدْ قٰالَ لَهُمْ هٰارُونُ مِنْ قَبْلُ ،و هارون عليه السّلام-گفت ايشان را پيش از آن:اى قوم!مكنى اين جهل كه اين فتنه و امتحانى است كه شما را كردند به اين،و خداى شما خداى رحمان [1]بخشاينده و روزىدهندۀ خلقان است،پى من گيرى و فرمان من برى.
گفتند:ما از بر اين [2]عجل فرازتر [3]نشويم تا موسى به نزديك ما آيد.هارون از ايشان تبرّا كرد و دور شد از ايشان با آن دوازده هزار مرد كه با او بودند،و باقى قوم گردبرگرد عجل بودند،گاهى رقص مىكردند و گاهى سجده مىكردند و شهقه [4]و نعره مىزدند و نشاط مىكردند.موسى-عليه السّلام-بازآمد،از دور آواز ايشان شنيد.آن هفتاد مرد كه با او بودند،ايشان را گفت:هذا صوت الفتنة،اين آواز فتنه است.
چون هارون را ديد،در كنار گرفت و سر او را دركش [5]گرفت پرسيدن را و او را گفت:يا هارون!چه منع كرد تو را ازآنكه چون اين حال افتاد كه از پى من بيايى و مرا خبر دهى؟ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي ،فرمان من عصيان كردى؟استفهام است نه خبر،و مورد او عتاب است.
هارون جواب داد و گفت: يَا بْنَ أُمَّ ،ابن كثير و ابو عمرو و عاصم به روايت حفص خواندند: يَا بْنَ أُمَّ به فتح«ميم»،و باقى قرّاء:به كسر«ميم».وجه قرائت اوّل آن باشد كه:ابن را مع الامّ يك اسم كرده است،و آن را بنا كرده بر فتح،نحو:خمسة