نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 176
سامرى كرد.قتاده و سدّى گفتند: بِمَلْكِنٰا اى بطاقتنا.ابن زيد گفت،معنى آن است كه:لم نملك انفسنا في تلك الفتنة،ما در آن فتنه بر خويشتن مالك نبوديم.
ابن كثير و ابو عمرو و ابن عامر خواندند:بملكنا به كسر الميم،و نافع و عاصم خواندند:بملكنا،به فتح«ميم»على المصدر،و حمزه و كسائى خواندند:بملكنا به ضمّ«ميم»،اى بسلطاننا. وَ لٰكِنّٰا حُمِّلْنٰا أَوْزٰاراً ،اى اثقالا،و لكن ما اثقالى و مبلغى [1]بسيار چنان كه بارى گران بود بر گرفتيم از حلىّ آل فرعون كه به ما رسيده بود.
ابو عمرو و حمزه و أبو بكر خواندند:[حملنا،به فتح«حا»و«ميم»مخفّف من الحمل،بر گرفتيم.و باقى فرّاء] [2]«حمّلنا»به ضمّ«حا»و كسر«ميم»و تشديد على الفعل المجهول من التّفعيل،و لكن بر ما نهادند،يعنى ديگران ما را گفتند كه:
بردارى و ما را بر حمل آن حمل كردند. فَقَذَفْنٰاهٰا ،پيش سامرى بينداختيم[22-پ]، [3][ فَكَذٰلِكَ أَلْقَى السّٰامِرِيُّ ،و همچنين سامرى آنچه داشت از زر و حلىّ هم بينداخت و بر سر آن نهاد.
فَأَخْرَجَ لَهُمْ ،برون آورد براى ايشان،يعنى براى قوم، عِجْلاً جَسَداً ،گوساله تنى بىجان. لَهُ خُوٰارٌ ،كه او را آواز گاو بود.در آواز او دو قول گفتند،سعيد جبير گفت:سامرى از اهل كرمان بود و منافق بود،چون موسى-عليه السّلام-قوم را به سى روز وعده داد كه بازآيد،چون خداى تعالى ده روز ديگر بيفزود قوم گفتند:موسى به وعده بازنيامد.سامرى گفت:دانى تا سبب نيامدن موسى چيست با نزديك شما؟ گفتند:نه.گفت:سبب اين حلىّ آل فرعون كه شما به عاريت بستدى و با خداوندانش ندادى اكنون بيارى تا من آن را تدبيرى سازم.بياوردند و آنچه او داشت نيز بياورد و با آن ضمّ كرد و به سه روز گوسالۀ زرّين بپيراست [4]و مرصّع كرد به انواع جواهر،آنگه از آن خاكى كه جبريل-عليه السّلام-پاى بر او نهاده بود قبضهاى داشت،از آن خاك پارهاى در شكم آن گوساله افگند از او آوازى آمد چون آواز