نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 12 صفحه : 127
استثنا آمده است[فى قوله: لَوْ لاٰ تُسَبِّحُونَ [1]،أى هلاّ تستثنون [2].و اين لغت بعضى يمنيان است،و سبحة به معنى«نور»آمده است] [3]در آن خبر كه:لو لا ذلك لأحرقت سبحات وجهه،أى نور وجهه.و مبرّد گفت:وجه اين آن باشد كه اگر بينندهاى بديدى بگفتى:سبحان اللّه،و در جاى تعجّب آمد [4]:چنان كه اعشى [5]گفت [6]:
أقول لمّا جاءني فخره سبحان من علقمة الفاخر و در بعضى أحاديث آمد كه يكى از جمله بزرگان گفت:هرگز ندانستم كه گفتن سبحان اللّه معصيت باشد،حتّى دخلت على فلان،تا در نزديك فلان كس شدم،مردى حاضر بود آنجا،نامهاى در آوردند و پيش صاحب صدر بنهادند او برگرفت و مىخواند.اين مرد كه حاضر بود گفت:سبحان اللّه!صاحب صدر گفت:
چه خواستى به اين تسبيح؟گفت:تعجب آنكه چون فلانى چونين مخاطبه به تو نويسد!مرد در خشم شد و بفرمود تا او را حاضر كردند و بر او استخفاف كرد و او را برنجانيد.من گفتم:اين آن جاى است كه سبحان اللّه گفتن بر اين وجه معصيت باشد. اَلَّذِي أَسْرىٰ ،كه ببرد بندهيش را [7]،يقال:سرى يسرى سرى،[110-پ]و أسرى يسرى إسراء،لغتان،و هو سير اللّيل،و بر اين قول«با»تعديه را باشد.بعضى دگر گفتند:و سريت سرى لازم باشد،و أسريت غيرى إسراء[متعدّى] [8]،بر اين قول «با»زيادت باشد،و مثله:تنبت بالدّهن،قال الشّاعر:
و ليلة ذات دجى سريت و لم يلتنى عن سراها ليث نصب او بر ظرف باشد،و بعضى علما گفتند:تنكير او دليل كرد بر آنكه اين اسرا در بعضى شب بوده است و دليل اين قول قرائت حذيفه و عبد اللّه مسعود است من اللّيل،من المسجد الحرام،«من»ابتدا غايت راست و«إلى»در برابر او انتها
[8] .نسخه بدلها:ندارد،به قياس چاپ مرحوم شعرانى،افزوده شد،شايد نظر ابو الفتح آن بوده است كه با ذكر كلمۀ«غيرى»كه قطعا مفعول«اسريت»است جمله بىنياز از ذكر كلمۀ متعدّى است.
نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 12 صفحه : 127