نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 11 صفحه : 254
ايشان كه خاموش باشى،چنان كه يكى از ما گويد ديگرى را كه:انگشت بر لب نه،يعنى خاموش باش.آنگه اين نگويد [1]به زبان به دست اشارت كند،تنبيها على هذا المعنى.و اين قول عبد اللّه عبّاس است و اختيار فرّاء.
وجه چهارم گروهى گفتند،معنى آن است كه:دست پيغامبران بگرفتند و بر دهنشان [2]نهادند براى تسكيت بر سبيل استخفاف و اهانت،و اين قول مقاتل است.
وجه پنجم آن است كه مجاهد گفت:مراد به«يد»نعمت است نه دست [3]، يعنى نعمت پيغامبران رد كردند به دهن،و«في»به معنى«با»باشد،يعنى كفران نعمت كردند.
و وجه ششم آن است كه گروهى گفتند كه معنى آن است كه:ردّ كردند از دعوت پيغامبران آن [4]چيزى را كه اگر قبول كردندى نعمت بودى برايشان،و اين رد به زبان و دهن [5]كردند،و«فى»به معنى«با»است در اين وجه نيز،و قول شاعر به استشهاد اين آوردند:
و ارغب فيها عن لقيط و اهله و لكنّني عن سنبس لست ارغب يعنى ارغب بها،و اين بيت شاعرى مىگويد كه دخترى داشته،آن دختر را لقيط و سنبس مىخواستند،او گفت:و ارغب فيها،اى بها،يعنى ببنته،من به اين دخترم رغبت كنم از لقيط و به ايشان ندهم،و به قبيلۀ سنبس دهم و از ايشان رغبت نكنم.
وجه هفتم آن است كه عبد اللّه عبّاس گفت به روايتى ديگر كه:چون سخن رسولان بشنيدند و كلام خداى،دست،يعنى انگشت در دندان گرفتند به تعجّب.
وجه هشتم آن است كه اخفش و ابو عبيده گفتند:اين كنايت است از ترك اجابت،يعنى اجابت نكردند انبيا را،و عرب كسى را كه جواب كسى بازندهد و سخن او قبول نكند،گويد:ردّ يده فى فيه.و قتيبى اختيار آن كرد كه:انگشت گزيدند [6]برايشان از خشم،و استشهاد كرد بر اين به قول شاعر: