نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 11 صفحه : 164
حديث يوسف و يعقوب و برادران يوسف،يعنى آنچه رفت از اخبار غيب است و «من»تبعيض را [1].و«أنباء»،اخبار باشد،واحدها«نبأ». نُوحِيهِ إِلَيْكَ ،كه به تو وحى مىكنيم و القا مىكنيم بر تو.و«غيب»،ذهاب چيز [2]باشد از حسّ [3]،يعنى اخبار غايبات بر تو وحى مىكنيم بر زبان جبريل.آنگه گفت: وَ مٰا كُنْتَ لَدَيْهِمْ ،و تو به نزديك ايشان نبودى،چون ايشان اجماع كردند و عزم درست كردند و سازكار جمع كردند و با يوسف-عليه السّلام-مكر كردند به آنكه [4]او را در چاه افگندند،يعنى اين خبر كه تو اهل كتاب را بگوى.و مخبر بر وجه خبر باشد و تو ايشان را نديده و حاضر نابوده و كتب ناخوانده و از كسى نشنيده و نگرفته دليل آن كند كه اين از وحى گفتى كه بر تو كردهاند [5]تا دليل صدق تو كند در نبوّتت[38-پ].
وَ مٰا أَكْثَرُ النّٰاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ ،يعنى تو اين ابلاء [6]جهد و افراغ وسع در دعوت براى آن مىكنى بر [7]اظهار معجزات،تا اينان ايمان آرند،و حريصى بر ايمان اينان،و احوال ايشان ندانى و آنچه در دلها و ضماير ايشان است و آنچه مآل كار ايشان با آن شود تو را خبر مىدهم به آن تا دل عزيز تو در بند نباشد و دل به ايشان رنجور ندارى كه بيشترينه [8]ايشان ايمان نخواهند آوردن،و اگرچه تو حريصى بر ايمان ايشان.و گفتهاند:اشتقاق«ناس»،از نوس است،و هو الحركة،و حرص طلب چيز [9]باشد به غايت اجتهاد.
وَ مٰا تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ،و تو اى محمد از ايشان مزدى نمىخواهى بر اداى اين رسالت تا ايشان را صارف باشد از اجابت دعوت.و سؤال،قول القائل لمن هو فوقه افعل او أسألك [10]ان تفعل.و اگر سؤال استخبار باشد،طلب خبر بود،و«اجر»،جزاى عمل بود به خير.و«ذكر»،حضور المعنى للنّفس باشد،اين ياد كردى [11]است براى جهانيان كه تا جهان باشد اين بخوانند و بدانند و بازگويند.