نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 11 صفحه : 119
ايشان گفتند: مٰا ذٰا تَفْقِدُونَ ،چرا چنين مىگوى و چه مفقود كردهاى؟و ذلك قوله: قٰالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ ،گفتند:يعنى برادران يوسف. وَ أَقْبَلُوا ،«واو»حال است.
عَلَيْهِمْ ،على اصحاب يوسف در آن حال كه روى در ايشان نهادند و گفتند:چه گم كردهاى، ايشان گفتند: نَفْقِدُ صُوٰاعَ[الْمَلِكِ] [1]،ما صواع ملك نمىيابيم، وَ لِمَنْ جٰاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ ،و آن را كه آن با ميان آرد شتروارى گندم بدهيم، وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ ،و من به آن پايندانم [2].اين منادى گفت كه او مهتر آن كيّالان و كسانى بود كه تولّاى آن كار مىكردند.و الزّعيم،و الضّمين و الكفيل و القبيل،واحد،قال الشّاعر [3]:
فلست بآمر فيها بسلم [4]و لكنّى على نفسى زعيم و«زعيم» [5]،رئيس قوم باشد براى آنكه او ضامن جريرۀ [6]ايشان باشد،چنان كه ليلى اخيليّه [7]گفت:
حتّى اذا برز اللّواء رأيته يوم اللّقاء على الخميس زعيما [8] و مصدره:الزّعامة،و اصله:الزّعم و الزّعم،الّذى هو القول لأنّ الزّعيم هو القائل عنهم و الذّاب عن حريمهم.
ايشان در اين معنى سوگند خوردند و از اين حال تبرّا كردند،بقولهم: تَاللّٰهِ ،به خداى سوگند خوردند،و اصل اين«با»است،آنگه«واو»،آنگه«تا»،يقال:
حلفت باللّه و تاللّه لأفعلنّ كذا،آنگه«واو»از«تا»بدل كنند و فعل با او بيفگنند، يقال:و اللّه لأفعلنّ،آنگه«تا»از او بدل كنند،و«با» [9]عامتر است براى آنكه در ظاهر و مضمر شود [10]،يقال باللّه و بحياتك و بك و به.امّا«واو»در ظاهر شود،در مضمر نشود،يقال:و اللّه،و لا يقال:وك،و وه [11]،آنگه«تا»از همه خاصتر است براى آنكه در يك اسم شود و آن«اللّه»است،يقال:تاللّه،و لا يقال:تا الرّحمن و لا تربّ
[1] .اساس ندارد،با توجه ديگر نسخهها و معنى عبارت آورده شد.