نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 10 صفحه : 314
و اهلك معك،و مثله[قوله] [1]: تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ [2].
بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ ،در پارهاى از شب گذشته [3]،يقال:خرجنا في قطع من اللّيل و في قطعة من اللّيل،و وهن و موهن و طايفة من اللّيل و[في] [4]هزيع [5]من اللّيل بمعنى [6].ضحّاك گفت:ببقيّة من اللّيل،قتاده گفت:بعد ما مضى صدره.اخفش گفت:بعد جنح من اللّيل،و قيل:بعد هدء من اللّيل،و معانى متقارب است،يعنى از پارۀ شب [7]گذشته،تو برو و اهلت را ببر. وَ لاٰ يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ ،و نبايد كه كسى از شما بازپس نگرد.
بعضى مفسّران گفتند،اين حقيقت است،و ايشان منهى بودند ازآنكه بازپس نگرند.و بهرى گفتند:مجاز است و كنايت ازآنكه انديشۀ ايشان مدارى و بر ايشان و هلاك ايشان دلتنگ مدارى، إِلاَّ امْرَأَتَكَ ،مگر زن تو. إِنَّهُ مُصِيبُهٰا مٰا أَصٰابَهُمْ ، كه آنچه به ايشان رسد به او نيز خواهد رسيدن،كه او كافر است همچون كافران [8].
قرّاء خلاف كردند در اعراب امراتك،ابن كثير و ابو عمرو خواندند:الّا امراتك به رفع،استثناء عن غير موجب،كقولهم:لا يخرج احد الّا زيد.و باقى قرّاء به نصب خواندند:الّا امراتك استثناء عن موجب عن قوله: فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ الّا امراتك،[كانّه قال:احمل اهلك معك الّا امراتك] [9]،اينان گفتند:زن مستثناست در باب خروج از اهل،و ايشان[گفتند] [10]:مستثناست در التفات،و او منهى نبود از التفات.و گفتند:لوط-عليه السّلام-چون از شهر بيرون آمد،زن را با خويشتن بيرون آورد،على هذه القراءة و على هذا القول.و بر قول [11]باقى قرّاء كه به نصب خواندند،زن را رها كرد آنجا و بيرون نياورد.آنگه قوم را گفت:نگر تا بازپس ننگرى كه جبريل مرا گفت:بگو [12]تا كس بازپس ننگرد،چه آنكه بازپس نگرد
[10][9][4][1] .اساس:ندارد،به قياس با نسخۀ آو،و ديگر نسخه بدلها،افزوده شد.