نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 10 صفحه : 313
[فريشتگان كه اين بشنيدند،گفتند:اويت الى ركن شديد،با ركنى قوى گريختهاى] [1].
فريشتگان چون جزع لوط ديدند و درماندگى او و تعزّز [2]و [3]تغلّب آن ظالمان، گفتند:يا لوط!رها كن ميان ما و ميان ايشان،كه ما رسولان خداييم،[ايشان] [4]به تو نرسند و به تو هيچ [5]نتوانند كردن.
لوط-عليه السّلام-در بگشاد و ايشان آهنگ آن فريشتگان كردند،جبريل- عليه السّلام-از خداى دستورى خواست در عذاب و هلاك ايشان،و دستورى يافت، برخاست-برآن صورت كه او هست-و پرها برافراخت [6]و او دو پر دارد [7]منظوم به انواع جواهر و يواقيت،و او روشن دندان،پهن پيشانى،بزرگ سر،سپيد روى،سبز پاى بود-على ما جاء في التّفسير-و يك پر بر روى ايشان زد همه را كور كرد،و ذلك قوله: فَطَمَسْنٰا أَعْيُنَهُمْ... [8]،ايشان بانگ داران از آن سراى بيرون آمدند با چشمهاى كور،و هيچگونه راه نمىديدند،مىگفتند:اى لوط!با ما مدارا كن تا [9]ما فردا كار سازيم تو را.قومى جادوان را در سراى آوردهاى تا ما را به سحر كور كردند، ما تو را كار سازيم فردا.لوط گفت:اينان مرا رنجه دارند،[190-ر]فريشتگان گفتند:ما ايشان را بدان نگذاريم كه تو را برنجانند،گفت:موعد هلاك اينان كى است؟گفتند:وقت صبح.گفت:دير باشد،گفتند: أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ ،صبح نزديك است و تو اى لوط برو و اهلت را ببر به شب،و ذلك قوله: فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ ،اهل حجاز به«الف»وصل خواندند:فاسر باهلك،بر اين قرائت«با»تعديه را باشد،و باقى قرّاء به«الف»قطع خواندند.آنگه آن را دو وجه بود:يا«الف»تعديه را بود و «با»زيادت،يا سرى و اسرى به يك معنى باشد هر دو لازم و«با»تعديه را باشد،و روا بود كه«با»به معنى«مع»باشد،و اين بر قرائت اهل حجاز برود [10]،يعنى اسر [11]
[4][1] .اساس:ندارد،به قياس با نسخۀ آو،و ديگر نسخه بدلها،افزوده شد.