نام کتاب : روضة الشهداء نویسنده : کاشفی، ملا حسین جلد : 1 صفحه : 427
كوثرش سيراب گردانيدند. شهربانو خروش برآورد و خواتين اهل بيت فغان بركشيدند و امام حسين نيز بر حال آن طفل گريه مىفرمود.
تا جدا گشتى از كنار پدر تيره شد بىتو روزگار پدر غمگسار پدر تو بودى و گشت درد دل ماند يادگار پدر و مادرش در فراق نور ديده مضمون اين كلمات بر زبان مىراند:
رفتى و سير نديده رخ تو ديده هنوز گوش يك نكته ز لبهاى تو نشنيده هنوز چيده دست اجل، اى غنچه نورسته تو را نخلى از شاخ امل، دست تو ناچيده هنوز و ابو المفاخر گفته.
اى دل و ديده و روان پدر به تو خرسند بود جان پدر اى گل سرخ ناشكفته هنوز زود رفتى ز بوستان پدر راوى گويد: كه با على اصغر هفتاد و دو تن شربت شهادت چشيده، رخت زندگانى به دار الملك بقاء كشيدند و با امام حسين هيچ كس نماند غير از امام زين العابدين «عليه السلام» و اهل بيت چون امام را تنها ديدند آه سوزناك از جگر گرم بركشيدند و از يتيمى فرزندان و غريبى و بىكسى ايشان برانديشيدند خود را از گريه نگاه نتوانستند داشت و چه زيبا گفتهاند.
سبط پيغمبر چرا در كربلا تنها بدى اى دريغا، ديدۀ انصاف اگر بينا بدى بر غريبىّ حسين و درد او بگريستى حضرت ختم النّبيين گر در آن صحرا بدى كى توانست كشيدن تيغ در رويش، كسى گر على مرتضى با ذو الفقار آنجا بدى فاطمه از حسرت و اندوه آن لب تشنگان جامه بر تن چاك كردى، گر در آن غوغا بدى
نام کتاب : روضة الشهداء نویسنده : کاشفی، ملا حسین جلد : 1 صفحه : 427