نام کتاب : فرهنگ قرآن نویسنده : امامی، عبدالنبی جلد : 1 صفحه : 329
مسلمون
و آنچه این مفاد را فایده دهد، مانند: الذین اسلموا و مسلمات و من اسلم و
امثال ذلک از چیزهایی که متعلّق به تسلیم، اسلام و سلامة است، اصل معنا در
همه آنها، اطاعت، فرمانبرداری، پیروی نمودن، ترک مخالفت و اذیت کردن است.
گفته میشود: اسلم و استسلم، وقتی است که اطاعت و فرمانبرداری باشد، و
گفته میشود که بهشت، دار السّلام است، و سلام است؛ چون آنکه داخل در آن
شود، از عذاب خلاصی مییابد، و گفته میشود: «سلمت وجهی للّه»؛ یعنی عبادتم
را برای او خالص گردانیدم و او را اطاعت نمودم در آنچه مرا بدان امر نمود و
از آن نهی فرمود، و به همین جهت این دین، اسلام نامیده شد و بهطور کلّی
مرجع همه، تسلیم و سلامت است، و مخفی نیست که نه تسلیم به خدای متعال، و نه
تسلیم به پیامبرش، محقق شود، و نه سلامت از عذاب، و نه سلامت از شرک و شک
حاصل گردد، مگر به قبول ولایت، اطاعت از ائمه معصومین علیهم السّلام و
تسلیم برای آنها. البتّه، تسلیم به آنها، تسلیم به خدای سبحان است و به
وسیله آن، اسلام حاصل گردد و استحقاق بر سلامتی و سلام هست. البتّه، هرکس
اقرار به ولایت آنان نکند، مسلمان نیست، اگرچه اقرار به نبوت پیامبر صلّی
اللّه علیه و آله بنماید، و برای همین در اخبار، تأویل مسلمین به آنان و به
شیعیانشان وارد شده است؛ زیرا تسلیم آنان به سبب برتری و ولایت آنان است و
در اخبار، تأویل سلام، سلم، و اسلام، تسلیم و امثال آن به داخل شدن در
ولایت و تسلیم آن بودن وارد شده است، حتی وارد شده که تسلیم پیامبر صلّی
اللّه علیه و آله به تسلیم شدن نسبت به ولایت وصیّ او، علی علیه السّلام،
است. [1] در فرهنگ لغات آمده که: سلّم علیه؛ یعنی بر او درود و سلام
داد. سلّمه؛ یعنی به او سلام داد، واگذار کرد به او، واگذار و تسلیم کرد او
را به دیگری، و سلّم بالامر؛ یعنی تسلیم به امر تسلیم شد. [2] در فرهنگ عمید نیز آمده: تسلیم؛ یعنی گردن نهادن، رام شدن، واگذار کردن و سپردن. [3] [1]. مقدمه برهان، ص 125. [2]. ملخّص المنجد و منتهی الأرب، ص 352. [3]. فرهنگ عمید، ص 388.
نام کتاب : فرهنگ قرآن نویسنده : امامی، عبدالنبی جلد : 1 صفحه : 329