نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1912
رجوع به حال و كيف شود.
شهاب الدين گويد:در ملكات وجود بالفعل شرط نيست و بلكه قدرت بر احضار و انجام شرط است در آن گاه كه بخواهد آن گونه قدرتى كه نياز به تفكر و رويت نباشد.
(تلويحات ص 11)
مَلَكۀ نَفْسانى
-(اصطلاح فلسفى) (رجوع به ملكه و اسفار ج 2 ص 171 شود).
مَلِكى
-(اصطلاح نجومى و هيوى) و ستارۀ بود واقع بر قلب الاسد و آن را قلب الاسد هم گويند (از صور كواكب ص 184)
مَلَكُوت
-(اصطلاح عرفانى)ملكوت در اصطلاح صوفيه عالم ارواح و عالم غيب و عالم معنى را گويند و بالجمله ملكوت عالم غيب و جبروت عالم انوار و لاهوت ذات حق و عالم ملك عالم اجسام و اعراض است كه عالم شهادت هم گويند.
بعضى گفتهاند:هر شىء از اشياء را سه مرتبه است 1-ظاهر كه ملك خوانند 2- باطن كه ملكوت نامند 3-جبروت كه حد فاصل است و بالاخره عالم ملكوت عالم صفات است بطور مطلق.
(از كشاف ص 1329).
برخى از تركيبات:نور ملكوت، فوايح ملكوت،شاخسار ملكوت،سلطان ملك و ملكوت،ملكوت اعلى،ملكوت سماوات،محاسن ملكوت،خانقاه ملكوت، مهمانخانۀ ملكوت.
(از تفسير حدائق).اين اصطلاح مأخوذ از قرآن است كه فرمود و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السماوات و الارض.
مَلَكوتِ أسْفَل
-مراد از ملكوت اسفل عالم مثل معلقه است در مقابل ملكوت اعلى كه عالم عقول و نفوس مجرده را گويند«و ملكوت بمعنى الاعم و هو عالم الغيب جملة و ملكوت بمعنى الاخص و هو عالم المثال و يقال له الملكوت الاسفل».
(از شرح منظومه ص 183 و رجوع شود به ص 76-رسائل صدرا ص 284 اسفار ج 3 ص 89).
مَلَكوتِ أعْلى
-(اصطلاح عرفانى) رجوع شود بملكوت اسفل.
مَلَكوتِ أسْماء
-(اصطلاح عرفانى) مراد عالم علوى و مجردات است.
(از مجموعۀ دوم مصنفات ص 235 پاورقى).
مُلَمَّع
-(اصطلاح ادبى)شعرى كه يك مصراع آن عربى و مصراع ديگرش پارسى باشد.
مثال پارسى سل المصانع ركبا تهيم فى الفلوات تو قدر آب چه دانى كه در كنار فراتى شبم بروى تو روز است و ديدهام بتو روشن و ان هجرت سواء عشيتى و غداتى اگر چه دور بماندم اميد برنگرفتم مضى الزمان و قلبى يقول انك آتى
مُلَوَّن
-اين اصطلاح بديعى است اين صنعت چنان باشد كه شاعر شعرى گويد و آن را بدو وزن يا بيشتر توان خواند.
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1912