responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1854

معنعن حديثى است كه در سند آن گفته شود فلان عن فلان...

(از درايه ص 37).

مَعْموره

-(اصطلاح اهل هيئت و نجوم و جغرافيا) در اين باب ابو ريحان گويد:

سطح معدل النهار مر زمين را بدو نيم كند،وز بريدن او دايره‌يى باشد بر زمين،نام او خط الاستواء است.و يكى نيمۀ زمين بشمال بود و ديگر بجنوب.اگر دايرۀ بزرگ بر روى زمين بوهم گيرى،چنانك بر قطب خط الاستوا بگذرد،اين دايره هر يكى را از آن دو نيمۀ زمين بدو نيم كند.و جملۀ زمين چهار يكها شود،دو از آن شمالى و دو جنوبى.و آبادانى زمين آن كسان كه بدانستند باشتياق نفس،چنان يافتند كه از يكى ربع از دو ربع شمالى نفزود پس او را ربع معمور و ربع مسكون نام كردند.و همچنانست همچون جزيره‌يى از ميان آب بيرون آمده،و گرد او درياهاست.و اندرين ربع آنچ مردمان بدو همى‌رسند و آن را همى‌بسپرند،از درياها و جزيرها و كوهها و جويها و بيابانهاى معروف آنگه شهرها و ديههاست، با آنكه از وى سوى قطب شمال پاره‌اى ماند خراب از افراط سرما و برفها يك بر ديگر نشسته.

اما آن دريا كه بمغرب معموره است و بر كنارۀ او طنجه و اندلس است او را بحر محيط خوانند و بيونانى اوقيانوس.

و آنك اندرين دريا اندر آيد از كرانه سخت دور نشود،از بسيارى شدت وتاريكى و بيراهى و لكن نزديك كرانه همى‌رود.و اين دريا چون از آن شهرها بگذرد سوى شمال وز برابر زمين سقلاب بگذرد،پاره‌اى از وى بشمال ايشان بيرون آيد و بمعموره اندر آيد،و همى‌كشد تا نزديك زمين بلغاريان آنك مسلمانان‌اند،و آن را درياى ورانك خوانند.و اين ورانك گروهى است سخت مردانه و بليد كه شهر ايشان بر كرانۀ اوست و آنگه از پس زمين تركان بكشد سوى مشرق.و ز تركستان تا بلب اين درياى محيط كه شمالشان است زمينهاست [و كوههاست مجهول و ويران و كس آنجا نرود.و اما درياى مغرب]چون از طنجه سوى جنوب كشد برابر زمين سياهان مغرب و آنگه بچپ بگردد از سوى آن كوهها كه جبال قمر خوانند.و زآنجا رود نيل مصر خيزد و همى‌باشد از دريا تا سفالة الزّنج و لكن كشتى اندرو نيارند، و اگر اندر آرند نرهد بسلامت.و اما درياى محيط آنجا كه از شمال سوى مشرق آيد ز آنسوى زمين چين و ماچين هم بيراه است و با خطر.و كس بدو اندر نيايد.

و زاوى بحد جنوب خليجى بيرون آيد كه آغاز آن درياست كه او را بدان زمين خوانند كه برابر او باشد.و باول درياى چين بود،وانگه درياى هند.وز وى خليجهاء بزرگ بيرون آيد سوى آبادانى، چنانك هر يكى دريائى بود جداگانه، همچون درياى فارس و بصره كه بر كرانۀ مشرق او تيز و مكران است.و برابر او بر كرانۀ مغرب بارگاه عمان بود.و چون از عمان سوى جنوب بگذرد به شحر

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1854
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست