نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1853
رجوع بمعلوم شود
معلوم اجمالى
-(اصطلاح فلسفى و اصولى) رجوع به علم اجمالى و قطع اجمالى شود.
مَعْلوميَّه
-(اصطلاح كلامى) فرقۀ از خوارج عجاردهاند و نزد آنان مؤمن كسى است كه خداى را باتمام صفات شناسد.
(از كشاف ص 1086).
المَعْلوميَّه و المَجْهوليَّه
-(ملل و نحل) از فرق خوارجند از فرقههاى حازميه اينان ميگويند افعال بندگان مخلوق خداوند نيست و انسان در كارهاى خود مختارند و كسانى كه بگويند ما باسماء و صفات خداوند آگاهى نداريم كافر دانند و افكار و عقايدى ديگر (رجوع شود به مختصر الفرق بين الفرق ص 82)
مُعَمَّريَّه
-(اصطلاح كلامى) يكى از فرق كلامى اسلامند و ياران معمر بن عباد اللهى بودند كه يكى از بزرگان قدريه است،در نفى صفات از خدا دقتى كرده است وى گويد خداوند چيزى بجز اجسام نيافريده است و خلقت اعراض از مخترعات اجسام بود يا بالطبع چنانكه آتش ايجاد احراق كند و آفتاب ايجاد حرارت كند و يا بالاختيار چنانكه حيوان ايجاد حركت و سكون كند و اجتماع و افتراق كند و شگفتآور اين است كه حدوث و فناء جسم بنزد ايشان عرض بود و در عين حال گويد اينها از فعل اجسام بود و بنا بر اين چون خداوند عرض را نيافريند پس جسم را هم نيافريده است.
(رجوع شود به ملل و نحل شهرستانى ضميمه ابن حزم ص 84 ج 1) وى قائل باتحاد عقل و عاقل و معقول بوده است.
مُعَمّا
-(اصطلاح ادبى) در اصطلاح ادباء آن بود كه اسمى يا معنى را بنوعى از غوامض حساب يا بچيزى از قلب و تصحيف و غير آن از انواع تعميت آن را پوشيده گردانند تا جز بانديشۀ تمام و فكر بسيار به آن نتوان رسيد و بالجمله كلاميست كه بطريق رمز و ايماء و بطريق قلب و تشبيه يا بحساب جمل يا بوجهى ديگر توان ابراز داشت مانند چو ده با سى گرفتم بعد هفتاد يقين دان نام او صد بار گفته،كه نام على است (از كشاف ص 2082-المعجم ص 16).
در بديع آرد معمى آنست كه مطلبى را برمز گويند.
مثال فارسى.
نام بت من ز غايت لطف
سيبى است نهاده بر سر سرو كه مراد سى عدد بيست است نه سيب و سى عدد بيست ميشود ششصد كه بحروف ابجد خا باشد كه هر گاه بر سر حرف سرو(س،ر و)گذارده شود خسرو ميشود.
(از بديع فروغى ص 113)
مُعَنْعَن
-(اصطلاح حديث)
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 1853