responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1773

و اگر معين باشد،خلاف نتوان كرد.

و اگر بر وزنى معين بود كه از آن زمين از آن حاصل نشود كه معين كرده باشد، شرط صحت اين آنست كه او جزوى باشد از آنچه بيرون آيد.و نيز شايد كه بيش برآيد،بوى دهد،باطل باشد،براى آنكه خداوند زمين را هيچ نماند.

و اگر آنچه بر عامل باشد،در حال عقد شرط كند كه بر خداوند مال باشد، چون كشتن درخت خرما،و جويها راست كردن،و ميوه نگاه‌داشتن،يا آنچه بر خداوند مال باشد،بر عامل شرط كند، چون ديوار كردن،و جوى كردن بر ابتدا، صحيح باشد،لدلالة الاصل.

و چون نصيب هر يكى از عامل و خداوند زمين بنصاب رسد،زكاة بر هر يكى از ايشان واجب باشد.و گفته‌اند بر عامل زكاة واجب نيست.زيرا كه وى آنچه ميگيرد بمنزلت اجرت است،و در اجرت زكاة نيست.زكاة بر خداوند تخم و زمين باشد.و اگر تخم از عامل باشد،زكاة برو باشد،زيرا كه آنچه خداوند زمين ميگيرد،چون اجرت زمين وى است.و مذهب قول اولين است،و طريقۀ احتياط دليل است بر آن.

(معتقد الاماميه ص 39 عم 39)

مُزاوَجَه

-(اصطلاح ادبى)نزد اهل بديع تزاوج بين دو معنى باشد در شرط و جزا كه مترتب شود بر هر يك از آن دو معنائى كه مترتب بر ديگر است.

مُزاوَجات

-(اصطلاح فلسفى)مراد اختلاط و امتزاج عناصر است كه باعث پديد آمدن مواليد ثلث ميباشد اين امتزاجرا مزاوجات اربعه هم مى‌نامند.

(از شفا ج 1 ص 215).

مَزْدَقيَّه

-(اصطلاح ملل و نحل)يا مزدكيه در ملل و نحل ابن حزم آورد كه فرقۀ مزدقيه و منانيه و مجوس و ديصانيه و صابئه مدعى‌اند كه حكيم على الاطلاق نتواند فاعل شر باشد و نيز موجودى نيافريند كه سپس بر او كس ديگري را مسلط كند و گويند جهان بر دو قسم بود كه هر دو ضد يكديگرند يعنى اشياء دو بدو و متضاد آفريده شده‌اند مانند خير و شر،فضيلت و رذيلت زندگى و مرك،راست و دروغ و گويند فاعل تمام خيرات خدا بود و فاعل نادرستى و شرور غير او بود و معتقد بتدبير سيارات هفتگانه و بروج دوازده‌گانه بودند رجوع شود به ملل و نحل ابن حزم.

در آثار الباقيه گويد مزدك بن همدادان از مردم فسا بود و مدعى نبوت شد،وى در روزگاران قباد مؤبد موبدان بود و ثنويت را تبليغ ميكرد و با زردشت مخالفت كرد،در زن و مال قائل باشتراك بود،قباد نيز بدو گرويد.

(از آثار الباقيه ص 209)

مُزْدُور

-(اصطلاح ذوقى)اهل معامله و اهل شريعت ظاهره.

پير طريقت گفت:شمار على كل حال با مزدورانست،با عارف چه شمار است،عارف خود مهمانست،مزد،مزدور، نزل مهمان در خور ميزوانست،مايۀ مزدور حيرت،و مايۀ عارف عيانست، جان عارف در سر مهر تاوانست.جان

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1773
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست