responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1519

را از بعضى ديگر تفصيل[جدا]ميكند.

آن نوع تركيبات و تفصيلات مختلفى كه بعضى درست و بعضى نادرست بود و بدين قوت نيز نزوعى بسوى آنچه تخيل ميكند مقترن بود و بعد از آن در او قوۀ ناطقه حادث ميگردد،آن قوتى كه بواسطۀ آن او را امكان تعقل معقولات حاصل ميگردد و بواسطۀ همين قوت است كه بين امور زشت و زيبا امتياز ميدهد و از صناعات و علوم بهره‌مند ميگردد.

و بدين قوت نيز نزوعى[قوۀ نزوعيه] مقترن بود كه او را بسوى آنچه تعقل ميكند گروش دهد.

پس قوت غاذيه دو قسم بود يكى از آنها قوت[غاذيه]رئيسه بود و ديگر قوائى كه دايه‌ها و خدام آن بودند.

قوۀ غاذيۀ رئيسه از بين ساير اعضاء بدن در دهن بود و دايه‌ها و خادمان آن در ساير اعضاء بدن پراكنده بودند و هر قوۀ از جنس دايه‌ها و خدمتگزاران در عضوى از ساير اعضا كالبداند.

قوۀ غاذيه رئيسه بالطبع مدبر ساير قوى بود و ساير قوى خود را متشبه بدان كرده و در كارها و افعال خود از هدفى تبعيت ميكنند كه غرض بالطبع رئيس آنها بود كه واقع در دل بود مانند معده، كبد و طحال و آن اعضاء ديگرى كه خادم اينها بوند.و اعضائى كه خادم اين قواى خادمه بوند و آن اعضاى ديگرى كه نيز خدمتگزار اينها بوند زيرا كبد عضوى است كه هم رئيس است و هم مرءوس،مرءوس دل بود و رئيس زهره و كليه و اعضائى ديگر نظائر آن دو بود و مثانه خادم كليه و كليه خادمكبد و كبد خادم قلب‌اند و ساير اعضاء نيز بر همين نسق و وجه بوند.

و در قوۀ حاسه نيز رئيسى بود و دايه‌ها و خدامى.دايه‌هاى آن حواسى پنجگانۀ مشهور بنزد همه بود كه در دو چشم و دو گوش و در ساير اعضاء امور ويژه خود را ادراك ميكند،و قوت رئيسه آنها آن بود كه محل اجتماع تمام مدركات به حواس پنجگانه است و بدان ماند كه اين حواس پنجگانه همۀ خبردهندگان و منهيان و جاسوسان قوت رئيسه بوند و بدان ماند كه اينان اصحاب اخبار او بوند كه هر يك متصدى جنسى از اخبار باشد و ويژه اخبار ناحيۀ از نواحى مملكت بود و قوت رئيسه آنها بسان پادشاهى بود كه بنزد او همۀ اخبار نواحى مملكت از طرف اصحاب اخبار او گرد آيد،محل قوت رئيسه اين حواس نيز در قلب بود.

و قوت متخيله را دايه و خدامى نبود پراكنده در اعضاء ديگر و بلكه آن يك قوت بود و آن نيز در قلب بود و كار او حفظ محسوسات بود بعد از غيبت از حس، اين قوت بالطبع حاكم بر محسوسات و متحكم بر آنها بود زيرا همين قوت است كه هم بعضى از محسوسات را از بعضى ديگر تجريد و جدا كرده و هم بعضى دگر را پيوند داده تركيب ميكند بنوع تركيبات مختلف كه در پارۀ از آن تركيبات اتفاق مى‌افتد كه موافق با چيزهايى بود كه محسوس بود و بواسطه حواس دريافته ميشود و در بعضى مخالف با محسوس بود.

اما قوۀ ناطقه را از نوع خودش در ساير اعضاء نه خدامى بود و نه دايه‌هائى بلكه نوع رياست او رياست فائقه بود بر

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 1519
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست