responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 858

63).

و دلالت ممكن است كتبى باشد و آن عبارت از دلالتهائى است كه از راه كتابت و نوشتن و ترسيم صور و غيره بر معانى حاصل شود.

(از اساس الاقتباس ص 62) و دلالت وضعى لفظى بر سه قسم است يكى مطابقت و آن دلالت بر تمام معنى موضوع له باشد چنانكه از لفظ انسان حيوان ناطق خواهند و ديگر دلالت تضمن چنانكه اگر بلفظ آن معنى خواهند كه داخل بود در آن معنى كه لفظ بازاء آن نهاده‌اند چنانكه بمردم حيوان خواهند يا بمردم بعضى از اعضاء مردم خواهند و بعبارت ديگر از اطلاق لفظ جزء معنى موضوع له خواهند و سه ديگر دلالت التزام كه بلفظ آن معنى خواهند كه لازم آن معنى موضوع له باشد كه لفظ بازاء او نهاده‌اند چنانكه بمردم ضاحك خواهند و بدراز گوش خر خواهند.

(از اساس الاقتباس ص 7) شيخ اشراق دلالت مطابقت را دلالت بالقصد و تضمين را حيطه و التزام را دلالت تطفل خوانند.

(از ش ص 35-37) دلالت وضع را دلالت تواطى نيز خوانند و دلالت تواطى را خواجه چنين شرح داده است كه واضعان لغت را بازاء معانى وضع كرده‌اند تا عقلاء بتوسط آن بر معانى دلالت سازند و اين دلالت را دلالت تواطى خوانند كه تعلق بوضع دارد و بمردم خاص است چه در دلالت بطبع كه نه بطريق تواطى باشد مانند دلالت اصوات طيور بر احوال ايشان ديگر حيوانات با مردم مشارك باشند.

(از اساس الاقتباس ص 7)

دَلالَتِ التِزام

-رجوع بدلالت شود.

دَلالتِ تَضَمُّن

-رجوع بدلالت شود.

دَلالتِ تَطَفُّل

-رجوع بدلالت شود.

در اصول:مؤلفين كتب اصول در آغاز تأليفات خود دلالت را چنين تعريف كرده‌اند:

دلالت بودن شىء است بحيثى كه از علم بآن بشيء علم بشيء ديگر لازم آيد مثلا از مشاهدۀ دخان علم بوجود آتش حاصل ميگردد يا از استماع آوازى از پشت ديوار بوجود انسانى در وراء جدار پى‌برده ميشود و اين كيفيت را در اصطلاح دلالت مينامند-كما اينكه شىء اول را كه بوسيله آن علم بشيء دوم حاصل شده است دليل و دوم را مدلول گويند-بنا بر اين در مورد مثال‌هاى فوق دخان دليل و آتش مدلول آن است و يا اينكه آواز دليل و انسان مدلول آن ميباشد.

دلالت در صورتى تحقق مييابد كه بين آن دو شىء علاقۀ عليت و معلوليت موجود باشد يعنى يكى علت و ديگرى معلول آن باشد و الا حصول علم از يكى بيكى ديگر معقول نخواهد بود.

در دلالت گاهى از علت پى بمعلول برده ميشود در اين صورت دلالت را دلالت لمى گويند و گاهى از معلول پى بعلت برده ميشود در اين صورت دلالت را دلالت انى نامند.مثلا در مورد مثال فوق دلالت آتش بر وجود دخان دلالت لمى است زيرا آتش علت دخان ميباشد بر عكس دلالت دخان بر وجود آتش دلالت انى است زيرا دخان معلول آتش است.

علاقۀ كه دليل را با مدلول مرتبط ميسازد ممكن است ذاتى و يا وضعى باشد در صورت

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 858
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست