نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 857
سالك ميرسد و هر چند در آن حال بمرتبت سكر و بيخودى نيست لكن اختيار خود را نيز ندارد و از كثرت اضطراب هر چه بر دل او در آن حال لائح شود بىاختيار بگويد:
(از شرح گلشن راز ص 561)
دَلاّلان
-مراد از دلالان عشق و محبت فرشتگان محبتاند كه گفتهاند«ان لله ملكا مقربا يسوق الاهل الى الاهل»(از تفسير حدائق ص 181)
دَلالَت
-(اصطلاح منطقى)و دلالت در اصطلاح منطقيان بودن شىء است بنحوى كه از علم بآن علم بچيزى ديگر لازم آيد شىء اول را دال و شىء دوم را مدلول مينامند و«هى كونه بحيث يفهم منه عند سماعه او تخليه معنى و هى اما ذاتيه و اما...» (از ش ص 35) دلالت بر سه قسم است طبيعى،عقلى و وضعى و هر يك از آن سه قسم بر دو قسماند يكى دلالت لفظى و ديگر دلالت غير لفظى،هر گاه دال از امورى باشد كه بر حسب وضع و تعيين واضع يا واضعان باشد و يا در اثر استعمال عرف معين شده باشد بر رساندن معناى خاص،آن را دلالت وضعى گويند مانند علائم و مشخصات كه در ميان جامعه و عرف ناس معمول است كه از هر يك چيزى و معنائى را خواهند اين گونه دلالات وضعى و غير لفظىاند و اما دلالت وضعى لفظى مانند دلالت كردن اصوات و الفاظ خاص بر معانى مخصوص و ناچار در دلالتهاى لفظى وضعى وضع معتبر است و الا هر لفظى بر هر معنى دلالت خواهد كرد و هر لفظى را معناى خاصى است كه بر حسب تعيين و وضع واضع معين يا عرف اهل زبان بر آن دلالت ميكند و آن را دلالت وضعى لفظى گويند در مقابل الفاظ و اصواتى هستند كه در اثر عروض حالات و يا وجود حالات طبيعى صادر ميشوند و همان اصوات نيز بر آن حالات دلالت ميكنند اين گونه دلالتها لفظى را طبيعى گويند مانند«اخ اخ و سرفه» بر وجود سرماخوردگى و دلالت عقلى لفظى چنانست كه بحكم آنكه هر لفظى را لافظى بايد اگر لافظ نصب العين ما نباشد ما بحكم عقل ميتوانيم حكم كنيم كه فلان لفظ كه شنيدهايم و لافظ آن را نديدهايم لافظى دارد اين گونه دلالتها لفظى عقلى ميباشند چنانكه از وراء جدار لفظى شنيده شود و لافظ آن معلوم نباشد.
و دلالت طبيعى آن بود كه بر حسب مقتضاى طبع باشد و بعبارت ديگر دال حالات و امور طبيعى مىباشند چنانكه سرعت نبض دلالت بر وجود تب كند و دلالت بر خروج مزاج از حد اعتدال كند و اين گونه دلالتها طبيعى غير لفظى است و طبيعى لفظى روشن شد.
و دلالت عقلى غير لفظى آن بود كه بحكم عقل بود و بلفظ نبود و مقتضى طبع هم نبود و بر حسب وضع هم نباشد و صرفا بحكومت عقل بود چنانكه از ترتيب و تشكيل مقدماتى چند بنتائجى برسيم بر حسب حكومت عقل چنانكه از تغيير عالم بحدوث آن حكم كنيم و از حدوث بلزوم محدث رسيم و از وجود اثر بمؤثر حكم كنيم اين گونه دلالات عقلى غير لفظىاند و عقلى لفظى معلوم شد.