responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 760

صدر الدين گويد:غايت حكمت نظرى انتقال نفس و سير او است از مراتب ناقص بمراتب كامل.

قدماء فلاسفه هر يك از دو نوع حكمت عملى و نظرى را بر سه قسم كرده‌اند اقسام حكمت عملى عبارت است از تهذيب اخلاق، تدبير منزل و سياست مدن و اقسام حكمت نظرى عبارت است از علم اعلى و فلسفۀ اولى و علم كلى و علم ما بعد الطبيعة و ما قبل طبيعت بر حسب تعاريفى كه از جهات مختلف براى فلسفۀ اولى شده است و علم اوسط كه علم رياضى يا علم طبيعى ناميده‌اند و علم طبيعى يا ادنى و فلسفه طبيعى.

اصول علم الهى را بر پنج قسمت كرده‌اند كه امور عامه،اثبات ذات و صفات واجب، اثبات جواهر روحانى،بيان ارتباط امور ارضى با قواى آسمانى و بيان نظام آفرينش است.

اصول علم رياضى و علم اوسط چهار است كه عبارت از علم عدد،علم هندسه، علم هيأت و علم موسيقى است.

اصول علم ادنى هشت است كه علم باحوال امور عامه اجسام،علم بكون و فساد، علم بمركبات غير تام مانند كائنات جو، علم باحوال معادن،علم به نفس انسانى، علم به نفس حيوانى،و علم بنفس ناطقه است.

(از اسفار ج 3 ص 116-ج 1 ص 5-دستور ج 2 ص 48)

حكم واقعى

-(اصطلاح اصولى)و عبارت از حكمى است كه منبعث از امر واقعى باشد در مقابل حكم ظاهرى و حكم واقعى ثانوى همان احكام ظاهريه‌اند چون در ظاهر معمول به‌اند و بدان جهت واقعى ثانوى گويند چون متأخر از واقعى حقيقى‌اند.

(از رسائل ص 193-خزائن ص 12)

حُكوُمَت

-(اصطلاح اصولى)فصل خصومت بود و در اصطلاح اصوليان حكومت عقل است بر حجيت ظن پس از ثبوت انسداد باب علم باحكام،رجوع شود به(كفايه ج 2 ص 58-رسائل-ص 326).

و حكومت دليليين اينست كه يكى از دو دليل به مدلول لفظى خود متعرض حال دليل ديگر باشد.

حَكيم

-(اصطلاح فلسفى)دانا و اطلاق بر صاحب علم حكمت شود رجوع شود بفرهنگ علوم عقلى تأليف نگارنده.

حَكيمِ ازَلى

-(اصطلاح عرفانى)مراد ذات حق است.

حَكيميان

-(اصطلاح كلامى)حكيميان كسانى هستند كه پيرو عبد الله محمد بن على حكيم ترمذى‌اند كه يكى از ائمه وقت بوده اندر جملۀ علوم ظاهرى و باطنى(كشف المحجوب ص 265).

حُكميَّه

-(اصطلاح ادبى)مراد نسبت حكميه است رجوع شود بربط و تصور و تصديق و حكم.

(از دستور ج 2 ص 53)

حَلّ

-حل و عقد دو اصطلاح طبى و طبيعى است كه بحث در چگونگى حل جامدات و عقد مايعات ميكند.

شيخ گويد:بعضى اشياء را بواسطۀ برودت هم ميتوان حل كرد چنانكه بعضى از اشياء بواسطۀ حرارت منعقد ميشوند.

(از شفا ج 1 ص 237)

حَلاّجيان

-(اصطلاح عرفانى)پيروان

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 760
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست