responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 741

نزديك ترين نقطه بزمين از فلك ماه را گويند.

حَظر

-(اصطلاح اصولى و فقهى) حظر يعنى منع و تحريم و اصوليان خلاف كرده‌اند كه اگر امرى بدنبال حظرى مى‌آيد يا در مظان و توهم حظرى واقع شود آيا در اين موقع هم امر دلالت بر وجوب كند يا حقيقة در ندب باشد يا در اباحت يا مطلق يا تابع پيش از حظر است يعنى همان طور كه قبل از ورود نهى بوده بازگشت بدان كند و معنى امر اين است كه حظر و نهى و منع ازو برخاست و بازگشت بحكم سابق كرد و اين گونه حالات در مواردى است كه شارع بخواهد موقتا از عملى جلوگيرى كند و از آن نهى كند سپس با امر جديدى بحال سابق برگرداند لكن محققان گويند اگر امرى بدنبال نهى يا حظرى آيد ان امر دلالت بر اباحت فعل و رخصت در آن كند و بدين معنى است كه حظر سابق برخاست و رخصت آمد و همان كه امر در عقب حظر واقع شده است خود دليل است بر آنكه مراد از اين امر وجوب نباشد و گر چه در موارد ديگر بگوئيم امر افاده وجود كند و در اينجا قرينه حال و مقام باشد و گفتار خداى متعال فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ و لاٰ تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّٰى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ بدنبال نهى از قتال در شهر حرام و حلق رأس در حال انجام مناسك حج آمده است و همين طور امر به حائض و نفساء در مورد صلاة بعد از حيض و نفاس كه دلالت بر وجود دارد،بدان جهت است كه اولا رخصت مانع از وجوب نمى‌باشد و ثانيا مراد از امر در اينجا رفع محظور است و بازگشت بوجوب قبلى كند و ثانيا از قرائن و ادلۀ ديگر وجوب دانسته ميشود.و بنا بر قول آنان كه گويند اصولا اوامر دلالت بر طلب ماهيت فعل و انجام آن كند و وجوب و ندب و جز آنها از عوارض خارجى است و بدلايل و قرائن ديگر دانسته ميشود كار سهل تر است چنانكه در مسأله تكرار و مرة و فور و تراخى.

حَظيرۀ قُدس

-(اصطلاح عرفانى) مقام لاهوت است(از عده ج 4 ص 381- حدائق ص 412).

حُظُوظ

-(اصطلاح عرفانى)حظوظ بمعنى حظ بردن و بهره بردن و متمتع شدن است و در اصطلاح ازدياد در حقوق است-رجوع شود به حقوق.

حِفظ

-(اصطلاح عرفانى) بمعنى نگه داشتن و حافظه قوه‌ايست كه مدركات را براى مدتى نگه‌دارى ميكند و در اصطلاح،مراد از حفظ،سر نگه داشتن است و مراد از سر حالات طاريۀ بر قلب است و وقايع واقعۀ براى سالك و خصلتهاى الهى كه همه اينها سرند.

و بالجمله نگه داشتن حالات و صفات ربوبى در مقام علم،بسبب غفلت است از حقايق و در مقام غفلت بسبب تكلف كه بايد خود را برنج اندازد تا تواند التفات بحق كند و حفظ قلب از دو وجه است حافظ و محفوظ.

و حفظ از جملۀ اضافاتست و اضافه معنى رابطى است ميان مضاف و مضاف اليه كه سالك راست كه نظر دارد بر حقيقت محفوظ كه قلب باشد(شرح كلمات بابا ص 152).

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 741
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست