responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 740

غيب مطلق حضرتى از حضرتش عالم اعيان بود در خدمتش
هم شهادت حضرتى ديگر بود عالم او ملك خوش پيكر بود
حضرتى ديگر بود غيب مضاف
با شهادت وجه او باشد مثال چار حضرت گفتۀ صاحب كمال
چهار حضرت در يكى حضرت نگر تا به بينى پنج حضرت اى پسر

حَضرتِ احَديَّت

-(اصطلاح عرفانى) كاشانى در ضمن بيانى چنين گويد:عقل اول اولين مخلوق و صادر در عالم تدوين و تسطير است نه مطلق،زيرا اول متعين در مراتب الهيت عبارت از حضرت احديت جمع است و بعد مرتبت الوهيت و واحديت است.(مصباح الهدايه ص 35).

حَضرَتِ أسمائيَّه

-(اصطلاح عرفانى) مرتبت اسماء كه حقايق بعضى از بعضى ديگر متمايزند و راجع به يك حقيقت‌اند، (شرح قيصرى ص 36).

حَضرَتِ رُبُوبى

-(اصطلاح عرفانى)و مراد مرتبت اسماء و صفات يعنى مرتبت تفصيل است و مجموع عالم ملك و ملكوت بطور جمعى و دفعى است.

(از اسفار ج 4 ص 133)و رجوع به حضرات خمس در فرهنگ مصطلحات عرفا تأليف نگارنده شود.

حَضرتِ عِلميَّه

-(اصطلاح)عرفانى و حضرت علميۀ عمائيه مرتبت الوهيت و غيب الغيوب است.

حَضرتِ علميَّه عَمائيَّه

-(اصطلاح عرفانى) حضرت علميه عمائيه مرتبت الوهيت و غيب الغيوب را گويند:

حَضرتِ هُويَّت

-(اصطلاح عرفانى) حضرت هويت عبارت است از ملاحظۀ ذات بى‌اعتبار ما عدا و قطع نظر از ما عداى او و اين را حضرت غيب الغيوب و بطن البواطن و هوية مطلقه گويند.

حُضُور

-(اصطلاح عرفانى)حضور مقابل غيبت است و در اصطلاح عرفا و متصوفه غيبت از خلق و حضور عند الحق است و مقام وحدت را نيز حضور گويند.

صاحب لمع گويد:حضور عبارت از حضور قلب است نزد آنچه پنهان از چشم است بواسطۀ صفاء يقين بنحوى كه مانند حاضر است نزد او گر چه غايب است از او(از لمع ص 340).

ابو القاسم قشيرى گويد:حضور بواسطۀ حضور بحق است زيرا هر گاه از خلق غايب شود،باين معنى است كه گويا حاضر است نزد حق و از جهت استيلاى ذكر حق بر دل او، بواسطۀ دل خود نزد حق حاضر شود تا آنكه بكلى از خلق غايب شود و به حق پيوندد.

و هر گاه گفته شود كه فلان حاضر است،معناى آن اين است كه بقلب خود حاضر نزد خداى خود است و غافل از و نيست و او را فراموش نكرده است و دائم الذكر است.و گاه برجوع عبد باحوال نفس خود گفته ميشود كه فلان حاضر شده است.

يعنى از غيب خود رجوع كرده است كه اين حضور عبارت از حضور بخلق است.

احوال عباد در غيب مختلف است بعضى از آنان را غيب طولانى است و بعضى را كوتاه (رسالۀ قشريه ص 38-لمع ص 340).

و گفته‌اند«الحضور افضل من اليقين، الحضور وطنات و اليقين خطرات»(از طبقات ص 234).

الحَضيض

-(اصطلاح هيوى)

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 740
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست