نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 734
(از ابدع ص 270-271) مثال عربى و فى النفس حاجات و فيك فطانة سكوتى سؤالي عندها و جواب شاها ادبى كن فلك بدخو را كاسيب رسانيده رخ نيكو را گر گوى خطا كرد بچوگانش زن ور اسب غلط كرد بمن بخش او را فروغى گويد:
حسن طلب خواهش كردن چيزى است از كسى بطورى كه آزرده خاطر نگردد و حاجت او را بميل آورد.
هنر مگوى و فصاحت مگوى و شعر مگوى نه من غريبم و شاه جهان غريبنواز
حُسن و قُبح
-(اصطلاح كلامى) متكلمان گويند اشياء را حسن و قبح ذاتى است و بعضى امور مانند معاونت و كمك به همنوع ذاتا حسن دارند و بعضى مانند دروغ گفتن و ظلم كردن بغير قبيح است و بعضى ديگر اشياء را داراى حسن و قبح ذاتى نمىدانند و گويند حسن و قبح از امور اعتبارى ميباشند و امرى ممكن است نسبت بشخصى قبيح و به شخصى ديگر نيكو باشد و بر اين فرض مسألۀ عدالت و ظلم نسبى خواهد بود.در هر حال قول محقق اين است كه بعضى از امور ذاتا قبيح و بعضى ديگر ذاتا خوبند.
(اسفار ج 3 ص 117-دستور ج 2 ص 34)
حُسنِ قَضا
-اين اصطلاح اخلاقى است و آن بود كه حقوق ديگران كه بروجه مجازات ميگذارد از منت و ندامت خالى باشد.
(اخلاق ناصرى ص 80)
حُسنِ مَطلَب
-(اصطلاح اهل بيان) و آن باشد كه سخنور پس از ذكر مقدمات و فراهم كردن وسائل ايراد غرض و مقصود كند مانند «إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ نَسْتَعِينُ» كه مقدمه است براى «اهْدِنَا الصِّرٰاطَ الْمُسْتَقِيمَ» (از كشاف ج 1 ص 436)
حُسنِ مَطلَع
-(اصطلاح ادبى)آن بود كه در آغاز اشعار و قصائد و جملۀ منشآت الفاظ فصيح و جزيل بكار رود و معانى بديع و مناسب حال و مطلع هر شعرى لايق مقصود آورد و ابتداء بكلمات مستكره نكند الا كه مرثيه يا هجو باشد.
(از كشاف ج 1 ص 426-المعجم ص 300) رجوع به حسن ابتداء شود.
فروغى گويد:
حسن مطلع آنست كه الفاظ بيت مأنوس و نزديك بذهن باشد و بگوش خوش آيد و مخصوصا در قصائدى كه داراى مدح است دلالت بر سعادت و پايندگى و خوشى نمايد و مضمون بديع آن موجب انبساط گردد:
آن زلف مشكبار بر آن روى چون بهار
گر كوته است كوتهى از وى عجب مدار
شب در بهار روى نمايد بكوتهى
آن زلف چون شب آمد و آن روى چون بهار
بنازد جان اسكندر بسلطان جهان سنجر سگ سلطان جهان سنجر شرف دارد بر اسكندر (از بديع فروغى ص 106-108)
حسن مقطع
-(اصطلاح ادبى)و آن
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 734