responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 733

مى‌بينى آن دو زلف را كه بادش برد مانند عاشقى است كه هيچش قرار نيست
نى نى كه دست حاجب سالار كشور است كز دور مينمايد كامروز بار نيست
(از بديع فروغى ص 109)

حُسنِ خِتام

-(اصطلاح ادبى)رجوع به حسن ابتداء شود.

حُسنِ تَعَقُّل

-(اصطلاح اخلاقى)و وسط بود ميان صرف فكر بادراك چيزى كه در تعقل مطلوب زايد باشد و ميان قصور فكر از تعقل تمامى مطلوب و بعبارت ديگر آن بود كه در بحث و استكشاف از هر حقيقتى حدى و مقدارى كه بايد نگاه‌دارد تا نه اهمال داخلى كرده باشد و نه اعتبار خارجى.

(از اخلاق ناصرى ص 85،59)

حُسنِ تَعليل

-(اصطلاح ادبى)و از محسنات معنويه است و آن باشد كه ادعا شود براى وصفى علتى كه مناسب او باشد بر حسب ظاهر لفظ گر چه در نفس الامر منظور نباشد(رجوع شود به مطول ص 366)

حُسنِ شِركت

-(اصطلاح اخلاقى) و آن بود كه دادن و ستدن در معاملات بوجه اعتدال كنند چنانكه موافق طبايع ديگران افتد.

(از اخلاق ناصرى ص 80) در ابدع آرد كه حسن تعليل آنست كه براى چيزى سبب و علتى ذكر نمايند كه مناسبى لطيف داشته باشد و بعضى شرط كرده‌اند كه علت حقيقى نباشد.

منوچهرى گويد:

نرگس همه ركوع كند در ميان باغ زيرا كه كرد فاخته بر سر و مؤذنى
معزى گويد:

دانى چرا ستاره نبيند كسى بروز بيند بر آسمان بشب تيره صد هزار
زيرا كه هر ستاره كه روشن بود بشب خورشيد بامداد كند بر سرش نثار
(از ابدع ص 267-270)

حسن شركت

-(اخلاقى)و آن بود كه دادن و ستدن در معاملات بوجه اعتدال كنند چنانكه موافق طبايع ديگران افتد(از اخلاق ناصرى ص 80).

حُسنِ طَلَب

-(اصطلاح ادبى)و آن بود كه چون چيزى طلب شود بطريقى شود كه بادب نزديك بوده و بر افهام خيال‌انگيز.لطيف و دلاويز بود.

حافظ گويد:

چه حاجت است كه مطلوب در ميان آرم ز روشنى چو ضمير تو غيب دان آمد
(از كشاف ج 1 ص 426) در ابدع آرد كه حسن طلب:

كه براعة الطلب و ادب السؤال نيز خوانند آنست كه متكلم بسوى مطلب و درخواست خويش بالفاظ نيكو اشاره نمايد و كلام را سنجيده گويد و از الحاح دورى جويد و رعايت جانب مخاطب را فرو نگذارد مثال فارسى، سعدى گويد:

بدولتت همه افتادگان بلند شدند چو آفتاب،كه بر آسمان برد شبنم
مگر كمينۀ آحاد بندگان سعدى كه سعيش از همه بيش است و حظش كم
حافظ گويد:

رسيد مژده كه آمد بهار و سبزه دميد وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 733
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست