از فرق «غلاة» كه در شمال عراق ساكن هستند و در عقايد شبيه فرقه «شبك» مىباشند و با آن فرقه اختلافهاى جزئى دارند.
الطريقه الصوفيه و رواسبها فى العراق المعاصر، ص 57.
باسطيه
از فرق اشاعرهاند و (كسب) را فريضه دانند.
دبستان مذاهب ج 2، ص 83.
باطنيه
باطنيه يكى از فرق «شيعه» هستند كه گويند همه چيز ظاهر و باطنى دارد و از اين جهت آيات قرآنى و احاديث را تأويل مىكنند و ظاهر آنها را درست نمىدانند، بلكه به باطن آنها نظر مىكنند.
گويند: به سبب همين مكتوم بودن معانى است كه همه كس را بر فهم باطن امور وقوف نيست و بشر محتاج به امام يا معلم است، و او است كه ظاهر را تأويل، و باطن را روشن مىسازد.
«باطنيه» بطور خاص اطلاق بر «اسماعيليه» مىشود و «قرامطه» و «خرّم دينيه» را نيز ايشان مىشمارند.
صاحب «تبصرة العوام فى معرفة مقالات الانام» مىنويسد: باطنيه را از اين جهت بدين نام خواندند كه گويند هر چيزى از قرآن و احاديث رسول را، باطنى و ظاهرى هست. ظاهر به منزلۀ پوست و باطن به منزله مغز است. چون پوست بادام و مغزش و اين آيت را دليل سازند: «. . . لَهُ بٰابٌ بٰاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظٰاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذٰابُ» . (سوره الحديد/13) و گويند: معرفت خداى تعالى به قول معلمى صادق حاصل شود و گويند: عيسى پسر يوسف نجّار بود و آنچه در قرآن مىگويد كه عيسى را پدر نبود يعنى پدر تعليمى نداشت كه علم از او فراگرفته باشد او علم از نقيبان آموخته بود كه در زمان وى بودند نه از معلم صادق و آنچه گفتهاند كه: عيسى مرده زنده مىكرد، يعنى دلهاى مرده را به علم زنده مىكرد و خلق را به راه راست مىخواند، و به امثال اين ابطال جمله شرايع كنند و گويند: هيچ از تكاليف ظاهر بر خلق واجب نيست.