1-قتل عمدى؛ كه شخصى به قصد كشتن، كسى را به ناحق به قتل مىرساند.
2-قتل شبه عمد؛ كه شخصى به قصد ديگرى غير از كشتن، مثل ادب كردن يا كتك زدن (با وسيلهاى كه غالباً كشنده نيست، مثل عصا) صدمهاى به كسى مىزند كه موجب قتل او مىشود.
3-قتل خطايى؛ كه شخصى بدون قصد كشتن و بدون اين كه بخواهد به مقتول آسيبى برساند كارى كند كه او كشته شود، مثلاً به حيوانى سنگ پرتاب كند اتفاقاً موجب قتل كسى شود.
مسأله اگر طفل يا ديوانه، كسى را بكشد، اگر چه عمدى باشد، ملحق به قتل خطايى است. و اگر شخص ديگرى را به تصور اين كه مستحق كشته شدن است، مثل كفر و قصاص، بكشد و بعداً معلوم شود كه استحقاق كشته شدن را نداشته، اين قتل ملحق به شبه عمد است.
مسأله اگر كسى عمداً و به ناحق ديگرى را بكشد، ولىّ مقتول مىتواند قاتل را عفو كند يا بكشد، يا به مقدارى كه در مسأله بعد گفته مىشود از او ديه بگيرد، امّا اگر از روى خطا بكشد، ولىّ مقتول حق ندارد او را بكشد، امّا مىتواند ديه بگيرد.
مسأله اگر قتل عمدى واقع شود ديهاى كه قاتل بايد بدهد يكى از شش چيز است:
1-صد شتر كه داخل سال ششم شده باشند، و افضل و أحوط اين است كه شترها نر باشند، گرچه بنا بر اظهر اين شرط لازم نيست.
2-دويست گاو.
3-هزار گوسفند.
4-دويست حُلّه، و هر حُلّه دو پارچۀ ردا و ازار است، و احتياط در اين است كه از بُردهاى يمنى باشد، كه در يمن مىبافند.
5-هزار مثقال شرعى طلاى سكهدار كه هر مثقال آن 18) نخود است و بنا بر أظهر نمىتواند طلاى غير سكهدار بدهد.
6-ده هزار درهم، كه هر ده درهمى در زمان تشريع اين قانون در اسلام به قيمت يك دينار كه 18 نخود طلاى سكّهدار است بوده. و اختيار تعيين هر كدام از اين شش چيز