responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رساله توضیح المسایل ( مراجع ) نویسنده : خمینی، روح الله و سایر مراجع    جلد : 2  صفحه : 419

س 1685: شخصى قطعه زمين خود را نزد فرد ديگرى در برابر بدهيش به او، گرو گذاشته است. بيشتر از چهل سال است كه از اين جريان گذشته تا اينكه راهن و مرتهن هر دو فوت كردند، ورثه راهن بعد از فوت او چندين بار از ورثه مرتهن زمين را مطالبه نمودند، ولى آنان با ردّ تقاضاى ورثه راهن مدّعى شدند كه زمين را از پدرشان به ارث برده‌اند، آيا جايز است ورثه راهن زمين را از آنان پس بگيرند؟ ج: اگر ثابت شود كه مرتهن مجاز بوده كه براى استيفاء طلب خود زمين را تملك كند و قيمت آن هم به مقدار قرض و يا كمتر از آن باشد و زمين نيز تا زمانى كه فوت كرده تحت تصرّف او بوده، ظاهراً ملك اوست و با فوت او جزء تركه وى بوده و ارث ورثۀ او محسوب مى‌شود، و الاّ زمين به عنوان ارث به ورثه راهن مى‌رسد و مى‌توانند آن را از آنان مطالبه كنند، و ورثه هم بايد بدهى راهن را از تركه او به ورثه مرتهن بپردازند.

س 1686: آيا جايز است كسى كه خانه‌اى را اجاره كرده آن را بابت دين خود به فرد ديگرى رهن بدهد يا آنكه در صحت رهن شرط است كه عين مرهونه، ملك راهن باشد؟ ج: با اذن و اجازه صاحب خانه، اشكال ندارد.

س 1687: خانه‌اى را به شخصى در برابر طلبى كه از من داشت به مدّت يك سال رهن دادم و قرار دادى در اين زمينه نوشتيم ولى خارج از عقد به او وعده دادم كه خانه به مدّت سه سال در اختيار او باشد، آيا در خصوص مدّت رهن، آنچه در قرارداد نوشته شده اعتبار دارد يا وعده‌اى كه طبق تعارفات معمول به او دادم؟ و بر فرض بطلان رهن، راهن و مرتهن چه تكليفى دارند؟ ج: در خصوص مدّت رهن نوشته يا وعده و مانند آن ملاك نيست بلكه معيار اصل عقد قرض است، در نتيجه اگر مشروط به مدّت معيّنى باشد، با حلول موعد آن منحل مى‌شود، و الاّ به صورت رهن باقى مى‌ماند تا آنكه با پرداخت قرض يا چشم‌پوشى طلبكار از طلب خود، از رهن آزاد شود و در صورتى كه آن خانه از رهن آزاد شود، يا معلوم گردد كه عقد رهن از اصل باطل بوده، راهن مى‌تواند مال مرهونه را از مرتهن طلب كند و او حقّ ندارد از برگرداندن آن خوددارى نمايد و آثار رهن صحيح را بر آن مترتّب كند.

س 1688: پدرم در حدود دو سال پيش يا بيشتر، تعدادى سكه طلا را به شخصى در برابر بدهى كه به او داشت به وى رهن داد و چند روز قبل از وفاتش به مرتهن اجازه داد كه آنها را بفروشد، ولى او را از اين مطلب آگاه نكرد. سپس من بعد از فوت پدرم، مبلغ مذكور را قرض كرده و به مرتهن دادم ولى قصدم پرداخت دين پدرم و برئ الذّمه كردن او نبود بلكه مى‌خواستم عين مرهونه را از او بگيرم و نزد شخص ديگرى به رهن بگذارم، امّا مرتهن، تحويل آن را منوط به توافق ورثه نمود كه بعضى از آنان اجازه اين كار را ندادند و در نتيجه براى گرفتن آن به مرتهن مراجعه كردم ولى او با اين ادعا كه آن را در برابر طلب خود برداشته است، از تحويل آن خوددارى نمود. اين مسئله از نظر شرعى چه حكمى دارد؟ آيا جايز است مرتهن بعد از دريافت طلب خود از تحويل مال مرهونه خوددارى كند؟ و با توجّه به اينكه من مسئول پرداخت دين نبوده‌ام و آنچه را هم كه به او داده‌ام به عنوان پرداخت بدهى پدرم نبوده، آيا حقّ دارد آن مبلغ را در برابر طلب خود اخذ كند

نام کتاب : رساله توضیح المسایل ( مراجع ) نویسنده : خمینی، روح الله و سایر مراجع    جلد : 2  صفحه : 419
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست