وانگذارد به كه خواهد واگذاشت؟و اگر يارى از او نجويد از كه خواهد جست؟ دامن آن گير اى يار دلير كو منزّه باشد از بالا و زير با تو باشد در مكان و لا مكان چون بمانى از سر آزادگان غير هفتاد و دو ملّت كيش او تخت شاهان تخته بندى پيش او حبّذا آن مطبخ پر نوش و قند كاين سلاطين كاسه ليسان وىاند گر بسوزد باغت انگورت دهد در ميان ماتمى سورت دهد و بدان كه:آثار و اخبار متواتر و تجربه و عيان شاهدند بر اينكه:هر كه توكّل به خدا كرد و منقطع شد و امر خود را به او واگذاشت،البته خدا كفايت او را مىكند.و چگونه چنين نباشد؟و حال آنكه خود را ببين اگر كسى در امرى تو را وكيل خود كند و امر خود را به تو محوّل نمايد تو به قدر قوّه در مصلحت بينى و انجام امر او كوتاهى نمىكنى.
آيا خدا را از خود عاجزتر يا جاهلتر مىدانى؟يا لطف او را نسبت به بندگان،كمتر از محبّت خود به كسى كه تو را وكيل مىسازد مىبينى؟«تعالى اللّه عن ذلك علوّا كبيرا».
و بدان كه:علامت حصول صفت توكّل از براى كسى آن است كه:اصلا و مطلقا اضطراب از براى او نباشد.و از زوال اسباب نفع،و حصول واسطۀ مضرّت، متزلزل نگردد.
پس اگر سرمايۀ او را بدزدند،يا تجارت او زيان كند،يا امرى از او معوّق بماند،يا باران كم آيد و زرع او نموّ ننمايد،راضى و خوشنود،و در كمال آرام دل و اطمينان خاطر باشد.و آرام و سكون دل او در حال پيش از حدوث آن واقعه و بعد از آن يكى باشد.
صفت سى و يكم:كفران نعمت و شكر آن
و آن عبارت است از:نشناختن نعمت كسى و شاد نبودن به آن و صرف نكردن آن در مصرفى كه منعم به آن راضى است.و كفران نعمت الهى از صفات مهلكهاى است كه:آدمى را در آخرت به شقاوت سرمدى مىرساند و در دنيا باعث عقوبت و حرمان و سلب نعمت مىگردد.چنان كه خداى-تعالى-مىفرمايد:
« فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّٰهِ فَأَذٰاقَهَا اللّٰهُ لِبٰاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ ».خلاصه مضمون آنكه:«كفران كردند نعمتهاى خدا را،پس خدا ايشان را به گرسنگى و بيم و تشويش مبتلا ساخت». [1]